فروزان علیزاده: او فقط یک معلم است
فاطمه شجاعی
«او فقط یک معلم است» این را همسر رسول بداقی میگوید. آموزگاری که بهخاطر فعالیتهای صنفیش به زندان افتاد، به 6 سال حبس محکوم شد و حالا صاحبان قدرت اورا معلم اخراجی کرده اند! همسر بداقی که با داشتن سه فرزند کوچک نزدیک دو سال است بار زندگی را به تنهایی به دوش میکشد این اخراج را “نوبر”ی در زندگیش میداند! اما هنوز امیدوار است که تغییری در این حکم ایجاد شود و چندین بار میگوید: هنوز قطعی نشده البته، باید صبر کنیم تا حکم قطعی. گفتهاند حکم را میفرستند تجدید نظر تخلفات اداری.”
پیشتر طی ابلاغیهای این معلم زندانی، به استناد بند ۲۹ ماده ۸ قانون رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان دولت به “غیبت غیر موجه و متوالی” متهم شده بود! بداقی عضو هیأت مدیرۀ کانون صنفی معلمان دهم شهریور ماه ۸۸ بازداشت و بعدتر در دادگاه به ۶ سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شد. این احکام برای عضو کانون صنفی معلمان به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “تبانی و تجمع به قصد برهم زدن امنیت ملی” صادر شده در حالی که تنها دغدغه و فعالیت بداقی کنش صنفی در جهت اعتلای منزلت معلمان بوده و همواره در کنار دیگر اعضای کانون تنها به مسائل صنفی معلمان میپرداخته است. این معلم زندانی در طی دو سال بازداشت، سختیهای بسیاری را در زندان از سر گذراند و چند بار نیز در اعتراض به شرایط زندان دست به اعتصاب غذا زد. در آخرین اعتصاب که نزدیک به سه ماه پیش آغاز شد بداقی به دلیل انتشار نامهای از درون زندان در خصوص اعتصاب غذای خود به سلول انفرادی بند۱ زندان رجائیشهر منتقل شد. همان هنگام مادرش دچار سکتۀ قلبی شد و در بیمارستانی در استان لرستان جان باخت.
او که در تمام مدت بازداشتش حتی یک روز هم به مرخصی نیامد این بار هم با وجود پیگیری وکیل و خانوادهاش نتوانست از حق معمول مرخصی استفاده کند و در مراسم خاکسپاری مادرش حاضر شود. فروزان علیزاده، همسر بداقی دربارۀ اخراج همسرش از آموزش و پرورش به “جرس” میگوید: حکم اخراجش را به خانواده ابلاغ کردند اما گفتند میتوانید یک دفاعیهای بنویسید و اعتراض کنید. ما هم با کمک همکاران رسول با آقای عبدالفتاح سلطانی مشورت کردیم و دفاعیه ای نوشتیم اما هنوز جوابی نگرفتیم.
او که در خلال صحبتش چندین بار مجبور میشود به دوقلوهای چهارسالهاش تذکر دهد کار خطرناکی نکنند ادامه میدهد: حکم را فکر میکنم بیستوششم یا بیستوهفتم تیرماه به ما ابلاغ کردند که از طرف هیأت بدوی استان تهران صادر شده بود. من موضوع را با آقای سلطانی مطرح کردم و ایشان هم لایحهای تهیه و به حکم اعتراض کردند. میگویند این لایحه به هیأت تجدید نظر تخلفات اداری ارسال شده است.
همسر بداقی در مورد دلایل اخراج همسرش توضیح می دهد: برای ایشان ۶ سال حکم زندان صادر کرده اند و حالا به همین دلیل و به خاطر عدم حضورش در کلاس و مدرسه اخراجش کرده اند؛ دلایل دیگر هم همان اتهاماتی است که به خاطرش به ۶ سال حبس محکوم شده، حالا با همان دلایل اخراج هم شده است؛ مثل فعالیت علیه نظام و اقدام علیه امنیت، همانهایی که همه جا برایش نوشتهاند.
به گفتۀ علیزاده، رسول بداقی زمانی که از اخراج خود مطلع شده “شوک زده” میشود: هیچ انتظار اخراج را نداشت. وقتی لایحهای را که آقای سلطانی نوشته بودند در یکی از ملاقاتها نشانش دادم که امضا کند، برایش گفتم که حکم اخراجش آمده، خودش اصلا انتظار این اخراج را نداشت. هر چه نباشد سالها در آموزش و پرورش خدمت کرده…اما چه کار میتواند بکند؟ حکمی است که دادهاند!
از او دربارۀ چگونگی تأمین هزینههای زندگی شان میپرسم؛ علیزاده در ابتدا پاسخی نمیدهد: “چی بگویم آخر؟” و با «آه»ی ساکت میشود، بعد ادامه میدهد: حقوقش را که مدتها است قطع کردهاند. همکارهای رسول البته خیلی به ما لطف دارند و برای هزینههای ماهانه کمکمان میکنند اما خوب من سه تا دختر دارم و زندگی واقعا برایمان سخت شده است، حالا هم که همسرم را اخراج کردهاند در صورتی که او استخدام رسمی آموزش و پرورش بود؛ نزدیک به ۳۰ سال سابقهی کار داشت اما حالا اخراجش کردهاند او هیچ وقت فعالیت سیاسی نداشت فقط از حقوق معلمان دفاع میکرد، او فقط یک معلم است.
همسر بداقی در پاسخ به این که آیا برای اعتراض به این حکم و یا قطع حقوق به جایی رفته یا نه، میگوید: حقوق همسرم را سه ماه بعد از بازداشتش قطع کردند و من همان موقع برای شکایت و اعتراض به اداره مراجعه کردم اما گفتند چون سر کار نمیآید قانون همین است که حقوقش قطع شود و کاری هم نمیشود کرد، جای دیگری هم نداشتم که بروم و اعتراض کنم.
علیزاده در پایان با همۀ این سختیها وضعیت جسمی و روحی همسرش را “کاملا خوب” توصیف میکند: ملاقاتها هر دو هفته یک بار است و مشکلی برای ملاقات نداریم. گرچه رفتن این راه دور آن هم با داشتن بچههای کوچک واقعاً سخت میشود اما باز خدا را شکر که همین ملاقاتها هست، وضعیت جسمی و روحی همسرم هم خوب است، شکر خدا کاملا خوب است یعنی اگر هم چیزی باشد به ما نمیگوید که ناراحت نشویم.
Filed under: فاطمه شجاعی، اجتماعی، اجتماعی و فرهنگی، جهان زن |
پاسخی بگذارید