جهان زن ـ اینجا آزادی بهایی دارد. سال هاست که بهایش خون است. اینجا آزادی متاعی است که در سه شنبه بازارهای انقلاب می فروشند. هر چند بهایش جان است. اما این تاریخ همیشه روزهای خوبی هم داشته . نشان به همه نشانی های نعل به نعلش که تاریخ ما روزهای خوب پیروزی هم داشته. دیر یا زود باز هم رایحه آزادی به مشام می رسد.
ویدئوکلیپ اصفهان ۱۷ اسفند – استقلال آزادی جمهوری ایرانی، ایرانی با غیرت حمایت حمایت
قرار بود ضربه نهایی در چهار شنبه سوری به ج.ا وارد شود نه 17 اسفند
نوشتهشده در مارس 8, 2011
دوستان برنامه ما این بود که ضربه مهلک بر پیکر ج.ا در روز 24 اسفند یا همان چهارشنبه سوری بر پیکر رژیم وارد شود نه در 17 اسفند . هدف اصلی از تظاهرات 17 اسفند پیوند دادن جنبش سبز با جنبش زنان و فرسایش نیروهای رژیم بود که حاصل آمد . بله باید پذیرفت که تجمع قابل ملاحضه ای شکل نگرفت و انبوه جمعیتی که به خیابان آمده بودند نتوانستند هسته متمرکزی را شکل دهند . خوب چه باک ما از اول هم بنا نداشتیم که در این روز کار خاصی بکنیم پس یک نفس عمیق بکشید و بگید امروز تمام شد .خامنه ای پلید آماده باش که میخواهیم چهار شنبه سوری دودمانترا به باد بدهیم .
۱۷ اسفند آمدم نبودی اما چه سیرکی بود!
مخلوق: از تقاطعِ اسکندری-آزادی اجازهی پیشروی نمیدادند. اما مردم واردِ خیابانِ اسکندریِ شمالی میشدند و از کوچهپسکوچهها باز به آزادی میرفتند. حدودِ ساعتِ هفت و نیم در نزدیکیِ تقاطعِ توحید-آزادی برخوردها شدیدتر بود و فضا ملتهب.
آنچه مینویسم دیدههای من از شش و نیمِ عصر تا هشتِ شب است:
بهخاطرِ عادت به شبزندهداری، بسی دیر از خواب بیدار شدم. پانزده دقیقه به شش از خانه راه افتادم. در خیابانِ بهشتی ترافیکِ وحشتناکی بود. روشن بود که دلیلاش لشکرکشیِ حکومت به خیابانها است. ساعتِ شش و نیم به میدانِ هفتِ تیر رسیدم. بیشتر نیروهای انتظامی و گاردِ ضدِ شورش بودند و کمتر لباسشخصی و بسیجی دیدم. حضورِ نیروها در میدانِ ولیعصر بهطبع سنگینتر بود و میشد حضورِ مشهودِ لباسشخصیهای بسیجی را در ضلعِ شمالیِ میدان نظاره کرد. راننده غر زد که «همینها باعثِ این ترافیک هستند». در بلوارِ کشاورز گلههای پراکنده از گاردیها در پارکِ میانهی بلوار پراکنده بودند. راننده از خیابانِ طوس واردِ انقلاب شد. ترافیکِ انقلاب رسماً خیابان را به پارکینگ بدل کرده بود. چیزِ چشمگیر بوقهای نامعمول و اعتراضیِ ماشینها بود.
نزدیکِ ساعتِ هفت در تقاطعِ وصالِ شیرازی و انقلاب از تاکسی پیاده شدم. جمعیتِ مردم همانندِ هفتهی پیش بود؛ سمتِ راستِ پیادهرو انبوه و نامعمول بود و سمتِ چپ شبیه به رفت و آمدهای روزمره. نیروهای لباسشخصی و گارد در سراسرِ خیابانِ انقلاب موضع گرفته بودند. بهویژه لباسشخصیها بسیار زیاد بودند. اما وقتی از روبرویِ سر درِ دانشگاهِ تهران رد شدم هیچ نیرویی (حتی یک نفر) آنجا نبود، در حالی که هفتهی پیش آنجا را تا خرخره از بسیجی پُر کرده بودند. میدانِ انقلاب و پیرامونِ لاکپشتِ آن از موتورسوارهای هالو متورم بود.
از ایستگاهِ مترویِ انقلاب که گذشتیم دو سه موجودِ جوراببهسر میانِ مردم راه افتادند و با جلیقهی سیاه و باتون (درست شبیه به دزدهای بانک) شروع کردند به تند تند راه رفتن و جمعیت را کنار زدن. یک خانمِ جوانی همینجور که میگذشت با خنده گفت «چه شبیهِ لولو!». نزدیکِ ساعتِ هفت و ده دقیقه بود که پیش از رسیدنِ به تقاطعِ ولیعصر/آزادی یک لباسشخصیِ سنبالا که شبیه به سردستهها بود این نقابداران را متوقف کرد و ازشان خواست که جورابها را از سر بردارند. یک لباسشخصیِ ریشدراز که کنارهی چپِ پیادهرو ایستاده بود با لحنی انتقادی و بهظاهر معقول گفت: «راست میگه بابا! آخه این چه کاریه؟». مردم جمع شده بودند و نگاه میکردند که عربدهها شروع شد: «وانستا آقا!» «برو!». انگار میخواستند این مشکلِ خانوادگی و درگیریِ درونیِ خودشان با یکدیگر را با فریاد زدن سرِ مردم جبران کرده باشند. بههرحال از این ماجرا مبسوط خندیدم. کمی جلوتر یک لباسشخصیِ نوجوان با جامههای پلنگی داشت کنارِ پیادهرو بر سجادهاش نماز میخواند و نوجوانِ دیگری از همان قماش در کنارِ او به مردم و دوستاش نگاههای متناقض میکرد؛ به ما که نگاه میکرد انگار خجالت میکشید و به او که مینگریست اندکی حسرت در چشماناش بود. دلام به حالِ هر دو سوخت.
از تقاطعِ اسکندری/آزادی اجازهی پیشروی نمیدادند. اما مردم واردِ خیابانِ اسکندریِ شمالی میشدند و از کوچهپسکوچهها باز به آزادی میرفتند. حدودِ ساعتِ هفت و نیم در نزدیکیِ تقاطعِ توحید/آزادی برخوردها شدیدتر بود و فضا ملتهب. یک مردِ سی و پنج ساله را همان موقع با خشونت و توهین بازداشت کرده بودند و با داد و هوار بهدنبالِ خود میکشاندند. اجازه نمیدادند هیچکس پیشروی کند و کوچهپسکوچههای خیابانِ توحید هم پُر از لباسشخصی بود. یکی از میانسالهایِشان داشت یکی از نوجوانها را همراه با پیادهروی توجیهِ عقیدتی میکرد و با مهربانی و لبخند چنین میگفت «من خودم هشت سال جبهه بودم. حاج فلانی هم همینجور…». از چهرهی نوجوانکِ تپل که هنوز بختِ ریشدار شدن هم نیافته بود، دودلی و سرگردانی میبارید. کمی دورتر یک جوان به دیگری آشناییِ سبز داد و گفت «تا سهشنبهی بعد».
میدانِ توحید همانندِ همیشه پُر از بسیجیِ بیکار بود. از میدان بهسویِ خیابانِ نصرت راه کج کردم. نزدیکیهای ساعتِ هفت و چهل دقیقه در خیابانِ نصرت یک گله موتورسوار با چند پرچم بهآرامی بهسویِ میدانِ توحید میرفتند و ترکِ موتوریِ پیشاهنگِشان برعکس نشسته بود و از گله فیلم میگرفت. نمیدانم اینجور حرکتها چه افتخاری دارد و فیلمگرفتن از آن به چه کارِشان میآید. در کل وضعیتِ ترحمانگیز و مبتذلی داشتند.
تصمیم گرفتم مسیر را بهسوی میدانِ انقلاب برگردم. از نصرت واردِ فرصتِ شیرازی شدم و سپس به خیابانِ آزادی برگشتم. در راه یک جوان را نگه داشته بودند و یک سردستهی لباسشخصی داشت بهسختگی و عاجزانه محتویاتِ موبایلِ او را زیر و رو میکرد. همان حوالی یک لباسشخصی مانده بود و یک موتورِ بدونِ سوویچ! هی غرولند میکرد که یکی از همان قماش آمد گفت چه شده و او هم پاسخ داد «فلانی توی اسکندری هست و سوویچ رو هم با خودش برده»؛ کم مانده بود وسطِ پیادهرو از خنده رودهبُر بشوم. ساعتِ پانزده دقیقه به هشت در ضلعِ غربیِ میدانِ انقلاب دو جوانِ ریشویِ بسیجی دو عکس از خامنهای بهدست گرفته بودند و تا جایی که میتوانستند عکسها را بالا میگرفتند که همه ببینند. به چهرهی یکیشان زل زدم و او نگاهاش را به جانبِ دیگری تغییر داد. نه شاد بودند نه خشمگین؛ میتوانم بگویم خسته و پریشانحال بودند.
نزدیکیِ ساعتِ ده دقیقه به هشت در کنارِ دیوارِ نردهایِ دانشگاهِ تهران (حدِ فاصلِ میدان تا سر درِ اصلی) یک هنگ نوجوانِ بسیجی با کلاه و باتون و جلیقه ایستانده بودند. یک لباسشخصیِ سی ساله دمادم به اینها سرکشی میکرد (در راهِ رفت هم همینجور بود). همین زمان چند تا از این نوجوانهای نوباوه باتونها را کنارِ نرده پارک کرده بودند، به دیوار لم داده بودند و برای خودشان سیر و سیاحت میکردند. این مسوول ناگهان آمد و گفت «این صف چرا خالیه؟ بیا واستا سرِ جات ببینم!». بهراستی پس از کشفِ حجاب از لولوها این دومین باری بود که مبسوط میخندیدم. آخر مگر مجبورید بچههای مردم را زور کنید بیایند در خیابان باتومکشی کنند؟ خب اینها هم نیاز به سرگرمی دارند و شک ندارم اگر روزی مانندِ عاشورا یا بیست و پنجِ بهمن باشد کمتر کسی از میانِ این نوجوانان میتواند به روی مردمِ خود پنجه بکشد؛ نه دل و جراتِ این کار را دارند و نه آن باورِ جزمی را که پشتوانهی سرکوب است. در همان زمان بود که یک گله موتورسوار از خطِ ویژهی اتوبوس با ویراژ و گاز دادن باز پرچم بلند کرده بودند و برای خودشان نعرهی پیروزی سر میدادند، چندین نفر از لولوهای سابقالذکر نیز در میانِشان دیده میشدند.
ساعتِ هشتِ شب به چهار راهِ ولیعصر رسیدم و بدبختانه مانندِ همیشه پیرامونِ تئاترِ شهر به لشکدهی ماشینهای ضدِ شورش و نیروهای گارد و بسیج بدل شده بود. با اینحال اجراها لغو نشده بود و به تماشایِ «تماشاچیِ محکوم به اعدام» رفتم که مانندِ بسیاری از کارهای این روزها ارزشِ دیدن نداشت، مگر بهخاطرِ دیدارِ رخِ زیبایِ یکی از بازیگرانِ دوستداشتنیِ من؛ الهام کردا. در ضمن نسیمِ ادبی هم (که از بهترین و محبوبترین بازیگرانِ تئاتر نزدِ من است و در بازیاش گونهای شورِ زندگی و گرمایِ زنانگی را میتوانید بچشید) چند صندلی آنورتر همراه با ما به تماشای تئاتر نشسته بود.
نه و نیمِ شب در پیرامونِ تئاترِ شهر تنها گاردیها مانده بودند و کمابیش خلوت شده بود. رفت و آمدِ مردم شبیه به روزهای عادی شده بود و ماشینهای عجیب و غریب در میدانِ ولیعصر نیز به چشم نمیخوردند.
تحلیل:
در کل نمیدانم نوشتنِ گزارش برای این روزها که به سهشنبههای اعتراض مشهور شده است تا چه حد سودمند است. چون چیزِ خاصی رخ نمیدهد و همهی این روزها هم در «امنیتیشدنِ شهر» و «حضورِ سنگینِ سرکوبگران» به یکدیگر شباهت دارند. بهنظرِ من ایدهی سهشنبهها از جهتِ حضورِ موثر و چشمگیرِ معترضان کامیاب نبوده است. البته حکومت که بهخودیخود حکمِ «تفِ سر بالا» را برای خودش دارد؛ به خیابان قشون میفرستد و خودش به صد زبان میگوید که وضعیتِ کشور بههیچرو عادی و آرام نیست.
بدونِ هیچ تعارفی باید گفت که شمارِ معترضان در این دو سهشنبهی اخیر کاهش یافته است. بهعنوانِ نمونهی شخصی، چندین نفر از دوستانِ خودم را میشناسم که دیگر به خیابان نمیآیند؛ یکی ویزایاش جور شده و، با وجودِ ادعاهای انقلابی، دیگر پایاش را به خیابان نمیگذارد؛ یکی ترسِ خودش و نگرانیِ نامزدش مشکلساز است و دیگری هم دوستدخترش اجازه نمیدهد به خیابان بیاید. من باور دارم که هر کس به خیابان میرود بیش و پیش از هر چیز بهخاطرِ خودش میرود؛ نخستین دلیلی که خودِ من را به خیابان میکشد بغضِ گلوگیری ست که با حضور در میانِ مردمِ همدل اندکی مرهم مییابد، که البته این روزها چندان بخت یار نیست (گرچه دیدنِ ناکارامدی، خوددرگیری و شلختگیِ سرکوبگران خودش کم انگیزهای نیست) و دلیلِ دیگر عادت به نوشتنِ گزارش.
بههر حال ماهایی که به خیابان میرویم از آنانکه به هر دلیل نمیروند هیچ چیزی طلب نداریم، ولی بهگمانِ من کسی که ادعایِ روشنفکرانه دارد و به حضورِ خیابانی اعتقاد دارد و دیگران را بهخاطرِ برجعاجنشینی سرزنش میکند، باید به خیابان بیاید؛ این یک «بایدِ اخلاقی» و ناظر به لزومِ سازگاری میانِ باور و رفتار است. از همهی اینها که بگذریم، نگرانیِ بیشترِ من بهخاطرِ فرصتِ هولناکِ حاکمیت در دو هفته سکوت و آرامشِ مطلق برای طرحریزی و اجرای منویاتِ خامنهای دربارهی رهبرانِ محبوسِ جنبش است.
روز زن در خیابان ها برگزار شد و جنبش ادامه دارد
با وجود تدابیر شدید امنیتی و بسیج هزاران مزدور،بسیج و سپاه،نیروی انتظامی و لباس شخصی های اطلاعاتی، هزاران نفر در خیابان ها حضور داشتند و موفق به انجام تجمعات پراکنده در خیابان های جمال زاده،فلکه صادقیه،اطراف میدان انقلاب،اسکندری،ولی عصرو … در تهران شدند. و در مواردی شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مبارک بن علی نوبتته سید علی» سردادند؛ بوق ممتد اتومبیل ها به نشانه اعتراض و در همبستگی با مردم چشمگیر بود. طی این تجمعات که چند ساعت به طول انجامید، صدها نفر بازداشت شدند،که اکثریت آنها را زنان تشکیل می دادند.
در شیراز در محدوده های بلوار ملا صدرا، بلوار ارم ومیدان نمازی تجمعاتی برگزار گردید که با یورش ماموران مواجه شد مردم با هو کردن و شعارهای مرگ بر دیکتاتور با آنها مقابله نمودند؛ ماموران رهگذران را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و چند نفر نیز بازداشت شدند.
مطابق گزارشات در اصفهان چند تجمع برگزار گردید و در رشت و مشهد فضای امنیتی حاکم بود و ماموران از تجمع مردم جلوگیری می کردند.
هر چند با بسیج وسیع نیروهای امنیتی فضای شدیدا امنیتی ایجاد کردند، اما به هر حال مراسم روز جهانی زن در خیابان ها بر گزار گردید و هزارن نفر در خیابان ها حضور داشتند.حضوروسیع زنان در تجمعات چشمگیر بود و حکایت ازنیروی عظیم جنبش زنان همراه با جنبش مردمی است.
کارگران ، و مردم آزادیخواه!
سرنگونی این حکومت و با توجه به ویژگی های جامعه ما با تداوم جنبش و عمق بخشیدن به آن ممکن خواهد شد؛ پیشروی جنبش همراه با افت و خیز ها است و در هر سیکل مبارزه نمی توان انتظار داشت که حکومت سرنگون گردد و یا جنبش سرکوب گران را به سرعت پس بزند. همانطور که پس از سال ۸۸ جنبش با یک افت مواجه گردید،اما بار دیگر سر بلند کرده و قوی تر از قبل به میدان آمده است، در جریان پیشروی خود طبیعی است که با نوساناتی مواجه گردد. انتظار رسیدن به هدف سرنگونی رژیم به سرعت ممکن نیست و گام به گام با گسترده نمودن جنبش با تداوم آن با رادیکال نمودن آن و ضرورت حرکت به سوی یک انقلاب تمام عیار با حضور کارگران و اکثریت مردم و نه از طریق اصلاحات و مماشات، است که شرایط برای سرنگونی جمهوری اسلامی فراهم می شود. روزهای درخشان و مبارزه وسیع کارگران و مردم در پیش است و نباید دلسرد و ناامید بشویم. جنبش به پیش می رود و از چنان ریشه های اقتصادی و سیاسی برخوردار است که دستگاه سرکوب قادر به نابودی آن نیست.
کمیته های کارگران سوسیالیست داخل کشور
۱۷ اسفند ۱۳۸۹
ساعت پنج و نیم از چهارراه ولی عصر با پای پیاده تا اواسط آزادی را طی کردم.
خلاصه مشاهدات (اینها صرفا مشاهدات محدود من هستند که اطلاعات آنها از زمان و مکان خاصی کسب شده اند و قابل سرایت به همه جریانات هفدهم اسفند نیستند!)
1- در پیاده روی خیابان ولی عصر و به خصوص خیابان آزادی (خصوصا ضلع شمالی خیابان) آکنده از جمعیتی بود که به آرامی به سمت غرب (میدان ازادی در حرکت بودند) . این جمعیت چند برابر متوسط روزهای عادی بود. تراکم جمعیت در فاصله چهار راه ولی عصر تا سر نواب به حدی زیاد بود که ماموران از ترس خارج شدن کنترل از دستشان، به ناچار با بستن خیابان انقلاب جمعیت را به فرعی هایی مانند جمالزاده هدایت می کردند. (تا این لحظه یعنی ساعت بیست همچنان حضور مردم در این محدوده گزارش شده است)
2- درصد قابل توجهی از مردم به صورت گروه های دو سه نفره و یا بیشتر حرکت می کردند.
3- حضور ماموران مستقردر چهار راه ها، موتورسواران گشتی و همچنین ماموران مخفی در بین مردم کاملا محسوس بود. نکته مهم اینکه ماموران مخفی به سادگی قابل شناسایی بودند.
4- همانند هفته قبل نیروهای بسیجی صورت خود را پوشانده بودند.
5- ماموران انتظامی و بسیج به شدت نگران گسیخته شدن سازمان و ترکیبشان در خیابان بودند و به همین دلیل ضمن چسبیدن به یکدیگر مردم را که تعدادشان لحظه به لحظه بیشتر می شد به سمت فرعی ها هدایت می کردند.
6- رفت و آمد ماشینها به خصوص تا پیش از چهار راه نواب تقریبا فلج شده است.
7- حضور تعداد زیادی از زنان چادری که تقریبا ضلع جنوبی و غربی دانشگاه تهران را در محاصره خود گرفته بودند.
8- به کار گرفتن مجدد تعداد قابل توجهی از نوجوانان حدود پانزده سال و کمتر
9- بوق سبز ماموران را گیج و کلافه کرد.
10- شلیک گاز اشک آور در خیابانهای انقلاب، فرصت و اسکندری مشاهده شد.
11-ماموران از ترس بلایی که مردم خیابان اسکندری هفته قبل بر سرشان آورده بودند نیروهای ویژه ای به استعداد صدها نفر در این تقاطع مستقر کرده بودند.
12- مزدوران از ترس پیوستن مردمی که سوار بر اتوبوسهای بی آر تی بودند از باز کردن درهای بی آر تی در فاصله چهارراه ولی عصر تا انقلاب جلوگیری می کردند.
13- تعداد مادران و دختران در این راهپیمایی بسیار چشمگیر بود.
14- در حالی که صدها موتورسوار با هیبتهای ترسناک در تقاطع خیابان جمالزاده به کر و فر و قدرتنمایی می پرداختند مردم به جای فرار و ترس در دو طرف خیابان ایستاده بودند و به آرامی آنها را تماشا می کردند. در حالی که قبلا این حرکات موجب ترس و فرار عده ای میشد.
تجربیات:
1- امروز بار دیگر ثابت شد محدوده آزادی انقلاب بهترین جا برای برپایی چنین تجمعاتی است. زیرا به رغم وجود خط ویژه اما کنترل آن همچنان بسیار مشکل است. همچنین خیابان آزادی شاهراه ارتباطی شمال و جنوب و همچنین شرق و غرب تهران است و از سوی دیگر هر حادثه ای در این خیابان کل تهران را تحت تاثیر قرار می دهد. این نقطه تقریبا در مرکز تهران قرار دارد و حاضرین به راحتی هم می توانند خود را به آن برسانند و هم به راحتی به منزلشان بازگردند. از سوی دیگر امروز مشاهده شد که در لحظاتی حتی خطوط بی آر تی نیز قفل شده بودند.
2- دستگاه سرکوب دو نقطه ضعف بزرگ دارد. نخست اینکه باید شرایط امنیت تظاهرات را آنقدر مهیا نمود (دوری از خشونت اولیه و نه دفاع مشروع) که همه به حضور ترغیب شوند. باور کنید اگر دو یا سه برابر جمعیت امروز فقط برای تماشا به خیابان انقلاب بیایند دستگاه سرکوب فلج خواهد شد اما باید مردم احساس امنیت کنند و شرط این احساس امنیت، مراقبت از تحریکات نفوذی های خشونت طلب است.
3- دستگاه سرکوب هرچقدر جلوتر می رود به سازمان و آرایش خیابانی اش وابسته تر می شود. هر چقدر جمعیت بیشتر شود این ماموران آرایش خیابانی شان بر هم می خورد و در نتیجه در دسته های کوچکتر هیچ غلطی نمی توانند بکنند. این ها در دسته های کمتر از پنجاه یا صدتا هیچ کاری نمی توانند بکنند. با افزایش جمعیت و خورده شدن آنها در دل جمعیت، آنها یا باید دست به کاری نزنند و یا جمعیت را با خشونت به خیابانهای فرعی برانند که باز هم سناریوی 25 بهمن اما در ابعاد بزرگتر و کنترل ناپذیرتر تکرار خواهد شد.
برای اولین بار در ۱۷ اسفند : حضور «فاطی کماندو ها» در خیابان های تهران !
کسایی که امروز در تظاهرات 17 اسفند شرکت کردند برای اولین بار شاهد حضور مزدوران بسیجی و باتوم به دستان «زن» با پوشش چادر بودند که ماسک به صورت زده بودند ..این زنان بسیجی با دسته ها 5 ..6…نفره در مسیر های اصلی تظاهرات از امام حسین تا آزادی مانند رو به روی دانشگاه تهران …تقاطع جمالزاده…رودکی و…..حضور داشتند که تا به حال در هیچ تظاهرات ضد حکومتی در ایران سابقه نداشته است…
مشاهدات من از روز زن 17 اسفند
امروز روز 17 اسفند 1389 روز زن و دومین سه شنبه از سه شنبه های اعتراض بود. من از میدان توحید تا چهارراه ولی عصر را پیاده همراه جمعیت رفتم . اهم مشاهدات من از این قرار بود.
1- جمعیت در پیاده روها موج می زد. و نکته جالب حضور زنان دلیر میهنم بود که مردانگی را شرمنده خود کردند. هیچ کس شعار نمی داد. همه با سکوت در حال حرکت بودند اما توجه من به زمزمه های مردم بود و نشان از ایستادگی ملت سبز و یاس و نومیدی نیروهای کودتا بود.
2- ترافیک خیابان بسیار درهم پبپچیده بود. ونکته جالب این بود که تقریبا تمام وسایل نقلیه با بوق زدن زحمت شعار دادن مارا تقبل کرده بودند. تا جایی که یکی از سرکوبگران با صدایی مملو از یاس و ترس و سخره به دیگری می گفت ابن مردم ماشین هارا با بوق خریده اند. و این همه از سر استیصال بود. هماکنون نیز هنوز صدای بوق ممتد از خیابان به گوش می رسد.
3- نیروهای بسیجی کودتا عمدتا شامل نوجوانان زیر 16 سال یا مردان بالای 50 سال و قشر فقیری بود که پیدا بود به خاطر پشیزی خود را آلت دست دیکتاتور کرده بودند.
4- تمام اتوبوس ها نیزاز جمعیت پر بودو مردم با نگاه ملامت به سرکوبگران می نگریستند. من در مسیر برگشت در اتوبوس با جوانی که اهل شیراز بود صحبت می کردم. گفت همین هزینه برای بیرون کشیدن این همه مزدور نشان از پیروزی ماست.
5- در مسیر اتوبوس ها آمبولانس هایی پر از دستگیر شدگان به سمت میدان آزادی در حرکت بود. من درون یک آمبولانس حدود 8 جوان که حداقل 5 شیردختر سبز در آن بودند را دیدم.
6- به چشم خود در چند جا دیدم که لباس شخصی ها، جوانان و عمدتا دختران و زنان را دستگیر کردند و به داخل ون های سر چهارراه ها منتقل کردند.
7- با این که ساعت حدود 8 شب است هنوز ترافیک شدید و جضور مردم در پیاده روها چشمگیر است. همه برای خرید آزادی آمده اند. ما بیشماریم و آنان درمانده امشب هم با الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور به استقبال هفته بعد و شب چهارشنه سوری می رویم. وبلاگ سبز آبی 1389
بازداشت گسترده زنان و دختران در روز جهانی زن
در حدود ساعت ۶ عصر تهران تعداد زیادی از دختران و زنان در حد فاصل خیابان اسکندری و خیابان نواب تهران توسط ماموران امنیتی بازداشت شدهاند.این بازداشتها همراه با توهین و خشونت به زنان و دختران بوده و بازداشت شدگان به مینیبوسها و ونهای نیروهای انتظامی هدایت و سپس به بازداشتگاه منتقل شدهاند.همچنین در ساعت پنج عصر در خیابان رودکی تهران یک اتوبوس مملو از زنان بازداشت شده به نقطهای نامعلوم منتقل شده است. در این خیابان ماموران امنیتی و نظامی مردم را به بهانه بسته بودن راه به کوچههای فرعی هدایت کرده و سپس آنها را بازداشت میکردند.خبرنگاران رهانا از سطح تهران از بازداشتهای گسترده و فلهای گزارش میدهند. در میدان ولی عصر تهران عصر امروز تعداد زیادی از شهروندان بازداشت شدهاند که جمله بازداشتها به صورت فلهای بوده است. این مساله در بسیاری از نقاط مختلف تهران تکرار شده است.
یورش نیروهای بسیجی به تعدادی از مادران پارک لاله
روز سه شنبه 17 اسفند ماه حوالی ساعت 16:30 تعدادی از حامیان مادران پارک لاله (عزادار ) در حال نزدیک شدن به چهار راه امیر آباد بودند که نیروهای سرکوبگر بسیج با باتون به سوی آنها یورش بردند و در حالی که با باتون یکی از حامیان مادران عزادار را تهدید به ضرب و شتم می کردند اقدام به اهانت به آنها نمودند . بسیجیها که سن آنها بین 14 الی 16 سال بود به مدت طولانی به تعقیب یکی از مادران پارک لاله پرداختند.از طرفی دیگر محل اعلام شده توسط مادران پارک لاله مملو از نیروهای سرکوبگر بود و به هر کسی که مظنون می شدند به سوی او یورش می بردند. نیروهای سرکوبگربه مادرانی که بصورت 2 الی 3 نفره بودند و با همدیگر حرکت می کردند یورش می بردند و آنها را پراکنده می کردند . به هیچ کس اجازه ایستادن حتی برای چند لحظه را نمی دادند.مادران پارک لاله برای مدت طولانی در آن محل سعی داشتند تا مراسم اعتراضی و گرامیداشت روز چهانی زن را برگزار کنند ولی حضور گسترده نیروهای سرکوبگر و برخوردهای وحشیانۀ آنها امکان هر حرکتی را از آنها گرفته بود. پیک ایران
مسلمونا !!!!!!! شمارو به روح زنده و مرده خودتون قسم میدم کاری کنید که همه اقشار مردم متوجه اعتراض ما بشوند بخدا 70%مردم جنوب شهر اصلاً نمیدونن توی کشور چه اتفاقاتی افتاده بخدا جدی میگم مردم جنوب شهر خیلی دور از همه اخبار هستند……….. کمک کنی
سرکوب وحشیانه زنان و بازداشت شماری از آنان
گزارش از تهران: عصر امروز حدود ساعت شش جمعیت زیادی از معترضان در پیاده روهای خیابان آزادی در تقاطع توحید – آزادی حضور داشتند. جمعیت تا حدی بود که کنترل اوضاع از دست نیروهای امنیتی خارج شد. در همین هنگام یورش وحشیانه نیروهای موتورسوار پلیس ضد شورش به داخل پیاده رو سبب متفرق شدن جمعیت گردید. اتوموبیل ها با بوق های ممتد به این اقدام وحشیانه اعتراض نمودند و عده ای از زنان نیز شروع به شعار دادن کردند. بلافاصله نیروهای لباس شخصی با هجوم وحشیانه به داخل جمعیت، عده ای از زنان را بیرحمانه با مشت و لگد دستگیر کرده و به داخل خودروهای خود انداختند. تعدادی از زنان نیز که پیش از آن دستگیر شده بودند در این خودروها حضور داشتند. ماموران حکومتی همچنین در مقابل پارک اوستا در خیابان آزادی تیرهوایی شلیک کردند تا با ایجاد رعب و وحشت، جمعیت را متفرق کنند. پلیس ضد شورش نیز چندین بار اقدام به پرتاب گازاشک آور بسوی تظاهرکنندگان کرد. شرایط امنیتی شدیدی نیز در اطراف پارک لاله و پارک دانشجو برقرار بود و به جرات می توان گفت که این دو منطقه تبدیل به یک پادگان نظامی شده بودند. از نکات مهم تظاهرات امروز استفاده حکومت از نیروهای «لباس شخصی زن» بود. این زنان با چادرهای مشکی در دسته های سه تا پنج نفره از زیر پل کالج تا دانشکده دامپزشکی در سر تمام چهارراه ها مستقر شده بودند. یکی دیگر از نکات قابل توجه در تظاهرات امروز افزایش ساز و برگ و ادوات نظامی و سرکوب در دست نیروهای بسیج و لباس شخصی ها بود. همچنین بیش از پیش حضور نوجوانان کم سن و سال در میان نیروهای بسیج مشاهده می شد. پیک آزادی
خبر از تهران ـ خیابون های منتهی به میدان انقلاب از بهبودی تا چهار راه ولیعصر مملو از جمعیته و ترافیک سنگینی خیابون رو گرفته،
درگیریهای پراکنده ای پبین نیروی سرکوبگر و مردم پیش اومده،
فضای مرکز شهر رو بوی دود و پلاستیک سوخته در اثر آتش زدن سطل آشغالها فرا گر…فته جمعیت شعار مرگ بر دیکتاتور میدهد،
جمالزاده و کارگر شمالی نیز درگیری های پراکنده بود،
از تقاطع شادمان تا چهار راه ولیعصر پر از مردمه و ترافیک سنگینی هست،
تو خیابون آزادی سر بهبودی چند نفر زن و مرد رو دستگیر کردن،
میدون آریا شهر جمعیت خیلی زیادی بود،
در یک ساعت گذشته تا الان جمعیت خیلی زیادی تو میدون هفت تیر به سمت میدون ولیعصر بود،
در خیابون آزادی جمعیت خیلی زیادی هست
24 دقیقه پیش ·
بی بی سی : همزمان با روز جهانی زن، از تهران خبر می رسد که تعداد زیادی از مأموران انتظامی و امنیتی برای مقابله با حضور احتمالی زنان معترض، در خیابان های تهران مستقر شده اند.ویدیویی که یکی از مخاطبان بی بی سی فارسی برای ما ارسال کرده است، حضور تعداد زیادی از این مأموران را در میدان پونک، در شمال غرب تهران نشان می دهد.ویدیوهایی هم در سایت یوتیوب منتشر شده که امروز بارگذاری شده است و در یکی از آنها مأموران پلیس در حال کتک زدن عده ای از معترضان با باتوم دیده می شوند.ویدیوی دیگری در همین سایت تعداد زیادی موتورسوار بسیجی را نشان می دهد که از یکی از خیابان های نزدیک به میدان انقلاب عبور می کنند.همچنین شاهدان عینی از حضور نیروهای امنیتی در میدان تجریش، خیابان شریعتی، شهرک غرب، خیابان انقلاب، میدان ولی عصر، میدان محسنی، خیابان میرداماد و خیابان ولی عصر خبر می دهند.
رادیو فردا :در حالیکه هواداران جنبش زنان و جنبش سبز ایران اعلام کرده بودند که امروز (سه شنبه) همزمان با روز جهانی زن تظاهراتی را در کشور برگزار می کنند، شاهدان عینی از حضور گسترده نیروهای امنیتی در تهران خبر می دهند. به گفته این شاهدان، همزمان با این جو امنیتی پیاده روهای میدان ولی عصر و میدان فاطمی نیز مملو از جمعیت است.
استقرار نیروهای امنیتی و انتظامی در خیابان های مشهد در سه شنبه ۱٧ اسفند
در پی فراخوان حامیان جنبش سبز برای بزرگداشت روز زن و تداوم اعتراضات، امروز سه شنبه هفدهم اسفند ماه طیف گسترده ای از نیروهای امنیتی، پلیس، یگان امداد و یگان ویژه در میادین و خیابان های اصلی شهر مشهد مستقر شده اند.به گزارش خبرنگار جرس از مشهد در خیابان های وكیل آباد، امامت، معلم، سجاد، ملك آباد، احمد آباد، راهنمایی، دانشگاه و میادین آزادی، فلسطین، احمد آباد، تقی آباد و بسیاری دیگر از نقاط مشهد نیروهای حامی دولت به صورت گسترده ای مستقر شده اند و به هیچوجه اجازه حضور و جمع شدن مردم حتی در پیاده رو ها را نمی دهند. به گفته شاهدان عینی شرایط در خیابان های مركزی مشهد شبییه حكومت نظامی اعلام نشده می باشد. حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در سه راه راهنمایی و پارك ملت و اطراف دانشگاه فردوسی مشهد بسیار گسترده میباشد. اطراف دانشگاه فردوسی مشهد مملو از نیروهای لباس شخصی و پلیس میباشد و نیروهای امنیتی داخل دانشگاه را زیر نظر دارند و از هرگونه جمع شددن مردم و دانشجویان تا كنون جلوگیری كرده اند.
بازداشت ۹ مرد و یک زن در میدان ولی عصر تهران
روز ۱۷ اسفند ماه مصادف با روز جهانی زنان خیابانهای تهران بار دیگر توسط نیروهای امنیتی تبدیل به یک پادگان نظامی شده است و بازداشت شهروندان برای جلوگیری از هر گونه تجمعی مانند روزهای ۲۵ بهمن، یک و ۱۰ اسفند ماه بار دیگر شدت گرفته است.به گزارش خبرنگار «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران» از تهران، عصر امروز ۹ مرد و یک زن در میدان ولی عصر تهران بازداشت و به ونهای نیروی انتظامی منتقل شدند. به تمامی این افراد بعد از بازداشت «چشمبند» زده شده و به داخل ونهای نیروی انتظامی منتقل شدند. زن بازداشت شده نیز همراه دیگر مردان بازداشت شده در همان ون به نقطهای نامعلوم منتقل شدند.در حال حاضر در بیشتر خیابانها و میادین اصلی شهر تهران نیروهای امنیتی و نظامی مستقر هستند. میدان انقلاب تا آزادی، میدان ولی عصر، چهار راه ولی عصر، منطقه نارمک و میدان هفت حوض تهران مملو از نیروهای امنیتی و نظامی است.
فیلم/ تهران ساعت 3 بعد از ظهر 17 اسفند، 8 مارس
فیلم ـ درگیری در روز زن در تهران
حضور معترضان، گارد ویژه و گشت های اخلاقی در خیایان میرداماد
هم زمان با حضور چند صد نفر از معترضان در میدان مادر واقع در خیابان میرداماد تهران، حضور اتومبیل های یگان ویژه و همین طور خودروهای گشت اخلاقی در این میدان چشمگیر است.صدای بوق ممتد اتومبیل ها به نشانه اعتراض در این میدان و خیابان های منتهی به آن شنیده می شود.
به گزارش خبرنگار کلمه از خیایان میرداماد، هم اکنون (ساعت ۱۷) چند صد نفر از معترضان در سکوت کامل در میدان مادر و همچنین خیابان میرداماد تا تقاطع شریعتی حضور دارند.از ابتدای خیابان میرداماد تا میدان مادر بیش از ده خودروی سیاه که روی آن نوشته شده یگان ویژه دیده می شود.علاوه بر این چند خودروی گشت اخلاقی نیروی انتظامی نیز در این مسیر دیده می شود که سرنشینان آن پلیس های زن هستند.استقرار گشت های اخلاقی و ارشاد در روز تجمع معترضان اتفاق تازه ای است.
براساس همین گزارش بیشترین تجمع نیروهای گارد ویژه و نیروهای بسیج که لباس پلنگی بر تن دارند در اطراف محوطه اصلی میدان مادر، در کنار مجسمه نرگس عاشقان، ساخته زهرا رهنورد است. در خیابان مقابل میدان مادر نیز تعداد زیادی از خودروهای ون متعلق به نیروهای نیروی انتظامی استقرار یافته است.
تظاهرات کلید خورد.
شعار الله اكبر در ميدان ونك شنيده ميشود,اعتراضات امروز كليد خورد
پارک لاله هم جمعیتی بیش از 5 هزارنفر تجمع کرده اند.
اولین گزارش را از دوست خبرنگار در تهران گرفته ام.
امرو فعالین مصر هم فراخوان یک میلیون زن در میدان التحریر داده اند. به امید حضور میلیون ها زن و مرد در میدان التحریر مصر و در خیابانهای تهران و شیراز و رشت و اصفهان و در سراسر کشور
ساعت ٤ بعدازظهر است. در میدان ولی عصر هستم.
نیروهای بسیج و پلیس و گارد و … مثل دفعات قبل مستقر شده اند. وجود خودشون باعث شلوغی شده! لول.
هنوز از تجمع و درگیری خبری نیست اما تعداد مردم در پیاده روها خیلی زیاده و از تو قیافه هاشون میشه فهمید که منتظر هستند.
در انقلاب هم اوضاع همینطور است.
ترافیک سنگینی در خیابانها است.
تعداد زنان بیشتر از مردان است.
چیا مسعودی…
خبری از تهران ـ استقرار نیروهای سرکوبگر رژیم از ظهر امروز در خیابان های مرکزی تهران شروع شده است. از جمله مزدوران موتورسوار ضد شورش درضلع شرقی میدان هفتم تیر در مقابل مسجد الجواد مستقر شده اند.مزدوران لباس شخصی نیز به صورت پراکنده پیاده و سواره در خیابانهای اصلی تهران در رفت و آمد هستند.در پارک لاله و میدان محسنی چند خودروی نیروهای انتظامی مشغول گشت زنی هستند.
خبر ـ خیابان فاطمی تراکم جمیعت و همینطور نیروی سرکوبگر ،همه منتظر یک جرقه هستند ،آنها نگران و ترسان و مردم با امید و نگاههای تحسین آ میز به یکدیگر.
٣ و ٤٥ عصر تهران
رژیم از سه شنبه قبل بیشتر نیرو آورده. لباس شخصی کمتر است و بیشتر درجه دارهای نیروی انتظامی و گاردی هستند. روبروی پار ک لاله گاردی ها مستقرند. بلوار کشاورز پر از نیروی انتظامی است. جمعیت دارد می آید. …به نظر میرسد. بیشتر از سه شنبه قبل باشد. بیشتر زن هستند. همین الان اینجا که من هستم در منطقه بلوار میشود گفت پنج هزار نفری میشود.
وضعیت تهران تا ساعت 3 بعدازظهر
با نزدیک شدن به ساعت تظاهرات در تهران نیروهای امنیتی حد فاصل میدان هفت تیر تا میدان ولی عصر در حال استقرار هستند. در محدوده بلوار کشاورز بیشترین تعداد نیروهای امنیتی دیده می شوند.
در داخل پارک لاله پلیس با همکاری لباس شخصی ها اقدام به رصد و کنترل رفت و آمد مردم می کند به گونه ای که فضای باریک پیاده روهای داخل پارک تبدیل به پیستی برای خودنمایی مزدوران موتورسوار شده است. حتی مقابل درب ورودی سرویس های بهداشتی پارک لاله نیز مامور مستقر شده است.
افزایش تردد مردم و حضور جمعیت به نسبت روزهای عادی قابل توجه است و با تعطیل شدن ادارات می توان حدس زد که باردیگر عده زیادی از مردم در تظاهرات شرکت کنند.
حاشیه خیابان حجاب از بلوار کشاورز تا خیابان فاطمی پارکینگ خودروهای نیروی انتظامی شده و یگان ها از این نقطه به مناطق اطراف اعزام می شوند. در مجموعه ورزشی حجاب نیز رفت و آمدهای مشکوک دیده می شود.
در خیابان انقلاب شنیده شد که بار دیگر به کتاب فروشی ها و مغازه ها اخطار داده شده که در صورت تجمع مردم می بایست به سرعت مغازه ها را تعطیل و محل را ترک کنند.
اما مهمترین نکته حضور لباس شخصی ها در میدان ولیعصر و بوتیک ها و پاساژهای اطراف این منطقه است که به شدت حرکات مردم را زیر نظر دارند. خبر از ایران پرس
یک پسر کاربر :این نوشته تنها برای هشتم مارس نیست که یک حقیقت است برای تمام روزهای سال. فقط خواستم اعتراف کنم خیلی وقتها به این نتیجه میرسم که شجاعت بعضی دختران سبز این شهر از من بیشتر است و در قلبم بهشان حسودی میکنم و برایشان هورا میکشم و کلاه از سر برمیدارم. روزی را آرزو میکنم که انسانها با معیارهای انسانی سنجیده شوند نه بر اساس جنسیتشان.
یک کاربر اهوازی ـ فضای اهواز به شدت امنیتی شده، برادران عرزشی و لباس شخصی از امروز عصر به صورت گله ای در حوالی اول نادری تا چهارراه در حال پیاده روی بودند که به وضوح به چشم می آمدند.
وعده ی سبز ما فرداست، اطلاع رسانی کنید.
باورم نمیشود؛ امروز مادرم هم با من می آید
صبح که از خواب بیدار شدم، مادرم ازم پرسید که امروزم تظاهرات میروم. گفتم دوباره نصیحت شروع شد. آخه مادرم همیشه با تظاهرات رفتن ما مخالف بود. همیشه میگفت: مگه ما اون موقع رفتیم به کجا رسیدیم که شما الان میخواهید برسید.
البته میدانم منظورش این نیست. مادره دیگه.
بگذریم. بهش جواب دادم «آره».
گفت ساعت چند؟
گفتم از ساعت 4 شروع میشه ولی من احتمالا سه، سه و نیم میرم.
گفت «منم میام».
اصلا انگار این دو کلمه توی دایره لغات من نبود. اصلا نفهمیدم چی گفت. گفتم یه بار دیگه بگو چی گفتی.
بازم تکرار کرد «امروز منم باهات میام».
داشتم شاخ در میاوردم. گفتم چطور شده امروز میخوای بیای؟
گفت « امروز، روز منه؛ این مملکتم مال منه»خ امروز منم هستم.
گفتم چه شعاری میدی. میخوای بیای تظاهرات چیکار مادر من.
گفت «تو میری چیکار. منم واسه همون میام».
گفتم اگه دنبالت کنن نمیتونی فرار کنی. گیر می افتیا.
گفت «این چیزایی که واسه شما تجربه هست واسه ما خاطره است. یه زمانی ما توی حکومت نظامی تظاهرات میکردیم. الان که چیزی نیست».
هیچی، خلاصه مجبورم کرد که ببرمش. ولی میترسم که گیر بیفته.
(بچه ها احتمالا خیلی از شما هم مثل من با مادراتون میاین. بخاطر همونا هم که شده امروز نزارین هیچ زنی دستگیر بشه)
(به نقل از وبلاگ همه برای ایران)
روز زن بر تمامی زنان مبارز و آزادیخواه در بند مبارک
زینب جلالیان – بهاره هدايت – عالیه اقدام دوست – مهديه گلرو – عاطفه نبوی – صهبا رضوانی- منيژه نصراللهی – سوسن تبيانيان – فرح واضحان – معصومه ياوری- نازيلا دشتی – زهرا جباری – کفايت ملک محمدی – ريحانه حاج ابراهيم دباغ – عذرالسادات قاضی ميرسعيد- پروين جواد زاده – فاطمه خرم جو – هنگامه شه…يدی – مهسا رحمتی – نسرین ستوده – روناک صفارزاده – شبنم مددزاده – نازنین خسروانی – زلیخا موسوی – مهسا امرآبادی – فخرالسادات محتشمی پور و صدها و هزاران زندانی زن دیگر
هفدهم اسفند بدون حضور هفده بانوی برابری خواه ایران
«جای خالی ١٧ نماد در ١٧ اسفند»
در بیش از یکسال و نیم اخیر زنان همواره دوشادوش مردان در صحنههای اعتراض حاضر شده و اعلام کردهاند که راه دموکراسی از برابری میگذرد.
با توجه به حمایت ارگانها، تشکلهای سیاسی و اجتماعی از مطالبات زنان، در این سهشنبه خواسته «دموکراسی» و «برابری» را رساتر از قبل فریاد خواهد کرد.
۱۷ اسفند (۸ مارس)، بهانهایست برای احیای نام زنان زندانی که اگر در این روز مانند گذشته در خیابانها حضور ندارند اما آزادی آنها از مطالبات اولیه و بیقید و شرط فعالان حقوق زنان و حقوق بشر است.
نام هایی که در ۱۷ اسفند تکرار میشوند
نسرین ستوده
نسرین ستوده، وکیل و فعال حقوق بشر در تاریخ ۵ سپتامبر بازداشت شد، وی که وکیل بسیاری از متهمان پس از انتخابات بود در مقابل این بازداشت مقاومت کرد و روزهای زیادی را دست به اعتصاب غذا زد، پس از قانونشکنیهای بسیار نظام دادگاهی ایران وی محاکمه و محکوم شد، از سوی دیگر همسر وی نیز به علت حمایت از او و اطلاع رسانی بارها تهدید و بازداشت شد.
جامعه بینالمللی در مقابل این بازداشت مانند دیگر بازداشتهای غیرقانونی ایران سکوت نکرد و رفتار حکومت ایران را اشتباه خواند.
امروز بیش از ۶ ماه است که زندان اوین، میزبان وکیل و موکل با هم است و این از نظر جمهوری اسلامی ایران عدالت فرض میشود.
زهرا رهنورد
استاد دانشگاه و هنرمند ایرانی، همسر میرحسین موسوی به دلیل جایگاه اجتماعی، سیاسی و خانوادگی خود نزدیک به یکماه است که در حبس به سر میبرد، مراحل اولیه این بازداشت غیرقانونی از حبس خانگی و قطع وسائل ارتباطی به شکل کامل آغاز شد و به ناپدید شدن وی انجامید.
خبرهای ضد و نقیض در ارتباط با بازداشت وی و همسرش همچنان ادامه دارد، دولتمردان ایران در حالیکه در مجلس و سخنرانیهای خود دم از محاکمه و چه بسا اعدام آنها میزنند در برخی موضع گیری ها علیاکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران چندی پیش اعلام کرد «میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان آزاد هستند و شاید خودخواسته سکوت کردهاند و کسی از آنها خبر ندارد» این درحالیست که دختران میرحسین موسوی و فرزندان مهدی کروبی طی بیانیهها و مصاحبههای خود خبر دادهاند که از تاریخ شانزدهم فوریه هیچ خبری از پدر و مادر خود ندارند، وبسایت کلمه که نزدیک به میرحسین موسوی است نیز از انتقال آنها به زندان حشمتیه خبر داده است.
زهرا رهنورد پس از تحولات اخیر ایران با همراهی جنبش زنان برابریخواه ایران زیر پرچم همبستگی، با خانواده زندانیان و شهدای جنبش سبز مرتبا در ارتباط بوده و به آنها اطمینان میداد که ظلم پایدار نخواهد ماند و ایران در آیندهای نه چندان دور به آزادی و برابری دست پیدا خواهد کرد.
فاطمه کروبی
فاطمه کروبی، نماینده سابق مجلس، فعال سیاسی و اجتماعی و امور زنان،مدیر نشریه ایراندخت، همسر مهدی کروبی نیز نزدیک به یک ماه است که همراه با همسر خود ابتدا حبس خانگی شد و پس از مدت کوتاهی گفته می شود که به «خانه امن» منتقل شد.
وی نیز با همراهی همسرش حاضر شد تا هزینه آزادیخواهی خود را پرداخت کند.
سحامنیوز که وبسایت نزدیک به مهدی کروبی است در خبری که پس از حبس خانگی خانواده کروبی منتشر شده بود اعلام کرد که مهدی کروبی و همسرش مدتها قبل از میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از منزل خود به مکانی نامعلوم منتقل شده بودند.
فخرالسادات محتشمیپور
همسر مصطفی تاجزاده در دهم اسفند ماه ، به جرم حمایت از خانواده زندانیان سیاسی و اطلاع رسانی به شکل غیرقانونی بازداشت شده و در بند دو الف سپاه است.
فخری محتشمیپور پس از انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری از طریق دیدار با فعالان سیاسی و مدنی و حمایت از زندانیان و شهدای جنبش سبز در وبلاگ و صفحات اجتماعی خود، نسبت به رفتار حکومت اعتراض خود را بیان میکرد و پس از هر ملاقات با همسرش، آنچه در زندان بر مصطفی تاجزاده و دیگر زندانیان میگذشت را افشا میساخت.
داماد وی در مصاحبه با جرس و در ارتباط با بازداشت وی گفت «در چند ماه گذشته چهار بار وبلاگ ایشان فیلتر شد و هر بار هم تهدید میشدند که دست از نوشتن بردارند، اگر به نوشتههای خانم محتشمیپور نگاه کنید میبینید که اعتقاد ایشان این بود که انیها به دنبال یک جامعه تکصدایی هستند که هیچکس حرفی نزند و معتقد بودند که اگر ما به خواسته اینها تن دهیم، آنها به اهداف غیر قانونی خود میرسند و ما باید شاهد این روندهای غیرقانونی باشیم. هر بار که وبلاگشان فیلتر میشد باز یک روزنه جدیدی پیدا میکردند تا به اطلاع رسانی ادامه دهند».
او در بند دو الف پاسداران در حبس است.
هنگامه شهیدی
هنگامه شهیدی روزنامهنگار و عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی از همان روزهای اول انتخابات بازداشت و به سلول انفرادی محکوم شد.
وی پس از مرخصی چند ماهه برای اجرای حکم غیرقانونی به زندان فراخوانده شد و در حالیکه این حکم را بیعدالتی خواند زندان را انتخاب کرد.
شبنم مددزاده
شبنم مددزاده اسفندماه قبل از انتخابات به همراه برادرش به جرم همکاری با ارگانهای ضد انقلابی بازداشت شد، پس از سه بار لغو شدن دادگاه برای چهارمین بار در دادگاه حاضر شد و محکومیت به زندان را دریافت کرد.
وی در نامه خود از زندان در تاریخ پنجم بهمن ماه سال گذشته نوشته است «آی همکلاسیها! ما نه تفنگ داریم و نه جماق، ما تنها دلی کوچک داشتیم و عشق. عشق به انسانیت، عشق به بهاری که امسال برای دومین بار از پشت دیوارهای سرد اوین میگذرانمش، در من فریاد زیستن است و میدانم فریاد من بیجواب نمیماند، قلبهای پاک شما جواب فریاد من است، روزی جنان برخواهیم آمد که تمام شهر حضور ما را در خواهند یافت».
بهاره هدایت
بهاره هدایت، فعال دانشجویی دانشگاه علوم اقتصادی تهران و جنبش زنان، عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت در تاریخ ۱۰ دی ماه ۱۳۸۸ غیرقانونی بازداشت شد و تا امروز بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد.
وی در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ماه سال جاری، به ۹ سال و نیم زندان محکوم شد.
بهاره هدایت به همراه مجید توکلی، به مناسبت ۱۶ آذر بیانیهای مشترک خطاب به دیگر فعالان دانشجویی و مدنی منتشر کردند «یکی از بزرگترین دستاوردها و مزیتهای جنبش دانشجویی در دو دهه اخیر رونق بخشی به فضای تظارب آرا و نقادی دیگاههای گوناگون در عرصه عمومی ایران با حضور صاحبتنظران از دیدگاههای مختلف بوده است. ما عمیقا باور داریم که روزی دست در دست یکدیگر کبوترهای صلح و آزادی را در میهنمان پرواز خواهیم داد و اوجگیریشان را در آسمان آبی ایران به نظاره خواهیم نشست».
مهدیه گلرو
مهدیه گلرو، فعال دانشجویی دیگری است که نامش یادآور سخنرانیهای شجاعانهاش بوده و هست، وی در یازدهم آدرماه ۱۳۸۸ به همراه همسرش بازداشت و به زندان اوین و سلولهای انفرادی منتقل شد.
وخامت حال جسمی وی در بهمن ماه گذشته نگرانیهای بسیاری را به همراه داشت که با توجه به اعتراضات وارده دستگاه نظامی توجهی نکرد و وی را همبند با مجرمان قتل کرده بودند.
وی در تاریخ ۲۲ فروردین ماه سال جاری، به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.
مهسا امرآبادی
مهسا امر آبادی، روزنامهنگار و همسر مسعود باستانی همراه با فخری محتشمیپور در دهم اسفند ماه بار دیگر بازداشت شد.
داستان آزادی اول امرآبادی و صحبتهای همسرش در راهروی دادگاه بر کسی پوشیده نیست؛ امرآبادی پس از آزادی نوشته بود که مسعود باستانی در حالیکه وضعیت جسمانی خوبی نداشت به او گفته بود «نمیدانی برای آزادی تو چه بهایی پرداختهام».
نازنین خسروانی
نازنین خسروانی، روزنامه نگار، در آبانماه سال جاری در پی مراجعه ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد، در دادگاهی که در بهمن ماه برای رسیدگی به وضعیت وی برگزار شده بود قاضی پرونده قرار وثیقه را لغو کرده و بازداشت را تمدید کرد.
مادر نازنین خسروانی در اعتراض به بازداشت غیرقانونی فرزندش در مصاحبه با بیبیسی گفته بود «به زندان اوین میروم میگویند ممنوعالملاقات است، به دادگاه انقلاب میروم میگویند هنوز پروندهاش به اینجا نیامده است، هرکجا میروم میگویند جوابی نیست و روی نامهها ترتیب اثری داده نشده است».
زینب جلالیان
زینب جلالیان، فعال سیاسی کرد در سال ۱۳۸۸ به اتهام همکاری با گروه پژواک به اعدام محکوم شده است.
خلیل بهرامیان در حالیکه وکالت این پرونده را بر عهده میگیرد که در پاسخ به پیگریهایش از مسئولان میشوند « شما نه اجازه ملاقات دارید و نه میتوانید وکالتنامه را با حضور زندانی امضا کنید مگر این که دادستان تهران شخصا دستور این کار را صادر کند».
این در حالیست که انتشار خبر احتمال اعدام وی واکنشهای بسیاری را در داخل و در جوامع بینالمللی برانگیخت به طوریکه میرحسین موسوی و زهرا رهنورد طی یادداشتی ابراز نگرانی کرده و گفتند «آیا زینب جلالیان عضو گروههای به اصطلاح محارب بوده است؟ آیا او اسلحه در دست داشت؟
فرح واضحان
فرح واضحان، دو روز پس از حوادث روز عاشوری سال گذشته در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین و سلولهای انفرادی منتقل شد، وی که از ناراحتی قلبی رنج میبرد هم اکنون به همراه مهدیه گلرو و بهاره هدایت در بند متادون زندان اوین است.
وی پس از دریافت لغو حکم اعدام، از سوی دادگاه به ۱۷ سال حبس تعزیری و تبعید به زندان رجائی شهر کرج محکوم شد.
واضحان که ساکن خارج از ایران است به علت بیماری سرطان غدد لنفاوی فرزندش، یسنا معماری به ایران بازگشته بود.
عاطفه نبوی
نام عاطفه نبوی که مدتها در میان نامهای دیگر زندانیان کمرنگ شده بود، توسط شیوا نظرآهاری مجددا رنگی به خود گرفت و ماوقع آنچه بر او گذشت و رفتار بازجویان و بازرسان با وی افشا شد.
نبوی، فعال دانشجویی در ۲۵ خرداد سال گذشته به همراه پسر عمویش، ضیاالدین نبوی بازداشت و به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد.
وی به اتهام شرکت در تظاهرات ۲۵ خرداد به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است. نسرین ستوده که وکالت وی را بر عهده داشت در این رابطه گفته بود «تنها مورد اتهامی در پرونده موکلم که دادگاه میتواند آن را مبنای صدور حکم قرار دهد، شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد است که در آن راهپیمایی حدود چهار میلیون نفر شرکت کردهاند، و اگر این جرم است، نظام قضایی ایران نیاز به زندانی با وسعت ۴ میلیون نفر دارد».
فاطمه مسجدی
فاطمه مسجدی، فعال حقوق زنان و عضو کمپین یک میلیون امضا در قم، در حالیکه قصد سفر به تهران را داشت بازداشت شد. بازداشت وی در حالی رخ داد که خانواده و وکلای او در حال پیگیری پروندهی آنان و اعداده دادرسی هستند.
روناک صفارزاده
روناک صفارزاده، فعال کرد و حقوق زنان و از اعضای کمپین یک ملیون امضا است که از تاریخ ۱۶ مهر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت شده است.
پس از یکسال بازداشت موقت، دادگاه وی را به شش سال و هفتماه زندان در شرایطی محکوم کرد که وکیل وی محمد شریف به این حکم اعتراض داشت.
در خرداد ماه سال گذشته، چندین بار توسط تعدادی از همبندیهایش در داخل زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از چند ناحیه بدنش دچار آسیبدیدگی شد.
زینب بایزیدی
زینب بایزیدی بیش از دو سال است که به اتهام فعالیت در کمپین یک میلیون امضا و عضویت در سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان زندانی است.
یکی از اتهامات زینب بایزیدی نامی است که برای مغازه خود انتخاب کرده است، «زیلان» نام زنی از فعالان کردستان ، نام گذاری این اسم بر مغازه،اتهامی دیگر در کنار اتهامهای زینب بایزیدی است.
عالیه اقدامدوست
عالیه اقدام دوست، فغال جنبش زنان در سال ۱۳۸۷ برای گذراندن سه سال حبس به بند زنان زندان اوین منتقل شد، او به جرم شرکت در تظاهرات مسالمتآمیز بیست و دوم خرداد سال ۱۳۸، چنین حکمی را از دادگاه دریافت کرد.
بنا به گزارش دفتر پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی و خانه حقوق بشر ایران، اقدامدوست نخستین زندانی در ایران است که برای فعالیتی در راستای حقوق زنان، حکم زندان دربارهاش اجرا شده است.
وی از ابتدای بازداشت در زندان اوین و در بند عمومی زنان به سر میبرد. وی تاکنون از حق استفاده از مرخصی مانند خیلی دیگر از زندانیان محروم بوده است؛ این در حالی است که در طی این مدت پدر و مادر وی در گذشتند.
وی به اتهام خواندن تاریخچه هشتم مارس در بند نسوان اوین یک هفته در سلول انفرادی بازداشت بود و در آبان ماه سال جاری به دلیل اعتراض نسبت به انتقال زنان زندانی سیاسی بند عمومی زنان زندان اوین به بند متادون منتقل شد.
نخستین عکس ها از ۱۷ اسفند
عکسی زیبا از راه پیمایی روز زن در تهران/8 مارس 1979
Filed under: هشت مارس، اجتماعی، اجتماعی و فرهنگی، جهان زن، روز جهانی زن، زنان | Tagged: روز زن، هفده اسفند، روز خشم |
بیان دیدگاه