پوران فرخزاد شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر صبح امروز، پنجشنبه ۹ دی (۲۹ دسامبر) در ۸۳ سالگی درگذشت . علت مرگ او ایست قلبی اعلام شده است.
طبق گزارشها او از چند روز پیش در کما بود و در بخش مراقبهای ویژه بیمارستان ایرانمهر تحت نظر مراقبتهای پزشکی قرار داشت. ادامهٔ نوشته →
با انتشار خبرهایی درباره زندگی معتادان کارتنخواب در یک گورستان در تهران، گفتوگوها درباره ساماندهی و رسیدگی به وضعیت این گروه از حاشیه نشینان بالا گرفته و به ویژه بحثهایی درباره وضعیت کودکان و زنان کارتنخواب و معتاد مطرح شده است. یکی از حاشیهسازترین بحثها، یادداشتهای یک طنرپرداز ایرانی و همسرش درباره لزوم عقیمسازی این گروههاست.
“الوووووووو- کمک ، داره منو میکشه”. این آخرین جمله زن بود. وقتی فقط شانس رسیدن به تلفن را پیدا کرد. بعد صدای بوق ممتد در پیام گیر تلفن «اورژانس اجتماعی» ضبط شد.
پزشک قانونی مرگ را ساعت ۳:۴۵ دقیقه عصر ثبت کرد. چند دقیقه بعد از آخرین تلفن، یک نام به نامهای ۴۰۰۰ زنی ، که سالانه جانشان را در خانه با خشونت خانگی از دست میدهند، اضافه شد.
«زندگی نامه ادبی فروغ فرخزاد همراه با نامههای چاپ نشده»، اثر فرزانه میلانی را دو روزه خواندم. مانند روزهای نوجوانی کتاب قلبم را به تپش انداخته بود؛ انگار رازی در آن نهفته که هر لحظه فاش میشود. کتاب البته به راستی پر از راز است، نگاهی از یک دریچه مرموز و نه چندان باز به دنیایی پر از ابهام و تیرگی. انگار در فضایی مه آلود قدم بر میداری و به جای اینکه پاسخ سوالهایت را بگیری، هر لحظه سو های تازهای در ذهنت ایجاد میشود. ادامهٔ نوشته →
بیبیسی:برنامههای عروسکی از پرطرفدارترین برنامههای تلویزیونی کودک و نوجوانان در ایران است که به راحتی جایشان را در دل بزرگسالان نیز جا میکنند.
این برنامهها پس از انقلاب ایران محبوبیت بیشتری پیدا کردند که شاید بخشی از آن به دلیل آن بود که کارتونهای غربی وارد نمیشد و تکنیک انیمیشنسازی ایرانی هم نمیتوانست جایگزین مناسبی برای رقبای آمریکایی و اروپاییاش باشد.
بنابراین بخش عمدهای از برنامههای تلویزیونی برای کودکان را انیمیشینهای اروپای شرقی، سریالهای کارتونی ژاپنی و تولیدات عروسکی ایرانی تشکیل میدادند.
برنامههای عروسکی از همان سالهای نخستین انقلاب ایران محبوبیت زیادی به دست آوردند، از ماجرای حسن و خانم حنا گرفته تا خانه عروسکها (پوپک و آریا) و مدرسه موشها. ادامهٔ نوشته →
شهروند- مرا کتک زدند، زدند، زدند، آنقدر زدند که دیگر جانم درد نمیکرد.
چشمهایش دو حبه انگور است، زرد کهربایی، درخشان، تالار آینهای که همهچیز در آن تکرار میشود. تصویر دستهایی که برای زدن بالا میرفت. تصویر چیزهایی که به سمتش پرتاب میشد. صورت پسر بزرگش که از خون و اشک خیس بود. صداها در گوشش تکرار میشود، زخم زبانها، بیاعتناییها و زنگ خندهها، خندههای کشدار.
زن از این تکرارها گریخته. مثل آهویی که از تیر صیادی رمیده هنوز دل دل میزند.
یازده سال کسی او را به نام صدا نکرد. «شوهرم مرا «هی» میگفت، پدر شوهرم سگ، برادر شوهر بزرگ فاحشه.»
زندگی مهتاب ٢٥ ساله پنجشیری در یازده سال گذشته شبیه افسانههای قدیمی است. دخترهایی که زیر دست نامادریهای نامهربان رنج میکشیدند به امید آمدن ناجی و باطلشدن طلسم جادوگر؛ اما کسی برای نجات مهتاب نیامد. دست سه پسرش را گرفت و شبانه به ایران گریخت. ادامهٔ نوشته →
حدود نیم قرن پیش، یک پژوهشگر فمینیست در زمینهی تاریخ هنر پرسید: «چرا تا کنون هنرمندان زن بزرگی وجود نداشتهاند؟» موج جدید نمایشگاههای کاملاً زنانه این سؤال را دوباره مطرح میکند – و البته جوابی هم برای آن دارد.
بیدارزنی: زنان در محیطهای کاری با انواع مختلفی از آزار روبهرو هستند که بسته به نوع محیط و جایگاه شغلیشان متفاوت است. از طرفی استراتژیهای برخورد خود زنان نیز بر اساس شرایط کاری و پایگاه اجتماعی و اقتصادیشان متفاوت است. بسیاری از زنان به دلیل عدم حمایت موثر قانون، عدم حمایت شوراها یا اتحادیههای کارگری از آنها و همچنین عدم حمایت اطرافیان از جمله خانواده، راهی جز کنارهگیری از شغل ، تغییر آن و یا سکوت و تن دادن به آزارهای جنسی نمیبینند. در متن پیش رو، با «فروغ قره داغی» یکی از زنان شاغل درباره مواجهه وی با آزار جنسی، استراتژیهای برخورد او با آن، میزان آگاهی در این زمینه در میان زنان شاغل و راهکارهای مقابله با این مسئله گفت وگو کردهایم که در ادامه میخوانید. ادامهٔ نوشته →
مقدمۀ پداگوژی: متنی که در ادامه میخوانید، روایتهای صبورا سمنانیان، یکی از اعضای اردوهای جهادی کانون السابقون دانشگاه امیرکبیر است که در سال ۱۳۹۴ در روستاهای توابع شهر سراوان استان سیستان و بلوچستان برگزار شد. روایتها بازنمایی تلفیقی از طرد جغرافیایی، جنسیتی، و آموزشی مردمان آن مناطق است. ادامهٔ نوشته →
معاون اجتماعی سازمان بهزیستی خبرهای مربوط به کودکفروشی در برخی از بیمارستانهای تهران را تایید کرد.
روزنامه آرمان :معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی با بیان اینکه کودک آزاری در کنار معضل اعتیاد، آسیبی است که به مهمترین دلایل بیسرپرستی و بد سرپرستی تبدیل شده، از ۶۰۰ هزار تماس با اورژانس اجتماعی در سال گذشته خبر داد و گفت: ۵/۸ درصد این تماسها به علت کودک آزاری و ۵/۷ درصد به علت همسرآزاری صورت گرفته است که این مسائل از بعد اجتماعی و مسائل ناشی از مشکلات خانواده، قابل بررسی است. ادامهٔ نوشته →
بیبیسی:این دختر مدعی است که داماد بدون طلاق او با خواهر ۱۳ سالهاش عقد کرده است
به گفته منابع پلیس ننگرهار مردی که متهم است در یک شبانه روز دو خواهر را به نکاح (عقد) خود در آورده، خودش را به پلیس تحویل دادهاست.
به گفته پلیس، این مرد در شب عروسی و پس از آنکه مدعی شد همسرش باکره نیست، او را به خانه پدرش فرستاد و خواهر کوچک او را به زور با خود برد.
پلیس میگوید ۶ تن در پیوند با این رویداد بازداشت شدهاند. ادامهٔ نوشته →
برای یافتن تعداد کودکآزاری سالانه ایران، باید سراغ سازمان بهزیستی و اورژانس اجتماعی رفت. اواخر سال گذشته بود که حبیبالله مسعودیفرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، آماری از کودکآزاریهایی را ارائه داد که گزارش شده بودند و البته باید گفت:این رقم، بخشی از کوه یخ شناور در آب است که دیده میشود و بسیاری از کودکآزاریها در ایران اصلا گزارش نمیشود. ادامهٔ نوشته →
شرق ـ «من زنی را دوست دارم که وقتی گفتم بمیر بمیرد!»؛ گوینده این جمله مردی است جوان، دارای مدرک کارشناسی ارشد که همسر هنرمند تحصیلکردهاش را خطاب قرار داده است. ادامهٔ نوشته →
شرق ـازدواجنکردن نمیتواند به خودی خود نگرانکننده باشد اما وقتی یک دختر رخندادن آن را در کنار همه محدودیتها، موانع، مشکلات، کمبودها و نگرانیهایش میگذارد، اوضاع کاملا تغییر میکند. واقعیت این است که نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی تبدیل به یکی از موارد اصلی بحث میان دختران ازدواجنکرده یا حتی زنان مطلقه و تنها شده است و بسیاری از زنان برای فرار از این نگرانی و ترس، راههای مختلف، پرهزینه و حتی خطرناک را در پیش میگیرند. ادامهٔ نوشته →
شرق ـ شهرزاد همتی : «من از نظر فتوا این اجازه را نداده و نمیدهم. ممکن است در گذشته چنین چیزی جایز بوده؛ اما اکنون به خاطر مفاسدی که دارد، تا زمانی که دختر به بلوغ عقلی نرسد و قدرت تصمیمگیری نداشته باشد، اجازه ازدواج ندارد و حکم باطلبودن چنین ازدواجی را میدهم». ادامهٔ نوشته →
پدرم از اصفهان تلفن زده بود. میخواست تصمیم نهاییام را از زبان خودم بشنود. با صدای کلفتش کە لکنت پیدا کردە بود، مدام سوال میکرد کە طلاق «حالمو خوووب میکنە؟» و اینکە من «پول دارم؟» کە زندگیم را ادارە کنم. در کشور ما یک زن مطلقە در دهە سوم عمرش ممکن است دیگر هیچوقت ازدواج نکند، و اگر هم بکند، شاید چندان دلبخواهش نباشد. ادامهٔ نوشته →
آتلانتیک: Kayleigh Roberts
ترجمان- اگر کیف یا گوشیِ همراهمان را در خیابان سرقت کنند، با خودمان میگوییم که من سزاوار همچین اتفاقی نبودم. اما اگر همین ماجرا برای دوستان یا اعضای خانوادهمان پیش بیاید، آنها را ملامت میکنیم که چرا اجازه دادهاند چنین اتفاقی بیفتد؟ ما میل داریم باور کنیم جهان برای «دیگران» عادلانه است. یعنی معتقدیم هر اتفاقی که میافتد، حتماً دلیلی داشته است و میشد از آن پیشگیری کرد. علاقه ی ما به سرزنش قربانیان از کجا سرچشمه میگیرد؟ ادامهٔ نوشته →
«ما هیچ اطلاعی نداریم. اگر هم اطلاعاتی وجود داشته باشد محرمانه است. نباید به این موضوع دامن زد. بهتر است اگر چنین مشکلی هم وجود دارد، در خفا حل شود… .»
اینها پاسخهایی است که برخی مسئولان به سوالهای خبرنگار دوهفتهنامه «روبهرو» درباره خرید و فروش کودکان در تهران میدهند؛ پاسخهایی ابهامآمیز که نه خبرهای خرید صد هزار تومانی کودکان را در تهران تأیید میکند و نه تکذیب. ماجرایی که از تابستان سال گذشته در یک نشست خبری از سوی فاطمه دانشور، رئیس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران، بر سر زبانها افتاد. ادامهٔ نوشته →
این آیتم کوتاه، طی ساعات گذشته، در شبکههای اجتماعی مورد توجه فعالان زن و اجتماعی قرار گرفته و اعتراضاتی را برانگیخته است. اما تمام برنامه دورهمی روز 5 شنبه، در همین آیتم خلاصه نمیشود. مدیری پس از این آیتم، از یکی از حضار که دفتردار بود دعوت کرد و از او درباره دلایل مراجعه برای طلاق و میزان مراجعه سؤالاتی پرسید. این دفتردار جوان، در بیان دلایل مراجعه زوجین برای طلاق، زنان را مقصر اصلی دانست و انگشت اتهام را به سمت آنها نشانه رفت. ادامهٔ نوشته →
با اینکه تمایل به داشتن حق طلاق در بین برخی از زنان ایرانی در سالهای اخیر به دلیل فعالیتهای حقوقدانان و مدافعان حقوق زنان بیشتر شده، اما دریافت حق طلاق برای زنان آسان نیست و بسیاری از آنها نه تنها از امکان گرفتن آن باخبر نیستند بلکه آن را اقدامی ناپسند و مغایر با ارزشهای نظام خانوادگی در ایران میدانند.
این باور که گرفتن حق طلاق نشانه زیادهخواهی زن و تعرض او به حقوق مرد است، آن چنان رسوخ کرده که بسیاری از خانوادههای ایرانی طرح چنین خواستهای را غیراخلاقی میدانند و به همین دلیل از نظر عرفی، مردی که این حق را به زن بدهد، «مظلوم» و «زن ذلیل» خوانده میشود که به گفته مهران مدیری، باید او را به خاطر این مظلومیت «بغل کرد.» ادامهٔ نوشته →
مهران مدیری کمدین ایرانی در برنامه تلویزیونی دورهمی پنج شنبه شب ۱۸ آذر، مردانی را که حق طلاق به همسرشان دادهاند، «جوگیر» نامیده و مسخره کرده است. این برخورد او با انتقاد کاربران شبکههای اجتماعی روبهرو شده است.
مهران مدیری از حاضران در سالن که ۳۰۰ زن و مرد ایرانی هستند میپرسد که آیا کسی از میان زنان حق طلاق دارد؟ تنها یک زن اعلام میکند که حق طلاق دارد و او هم میگوید که این خواسته، خواسته مادرش بوده است. همسر زن دلیل این تقاضا را «محکم کاری» زنان میداند که اگر مشکلی پیش آمد بدون دردسر بتوانند طلاق بگیرند. او میگوید که «بالطبع» خود این موضوع را آسان نپذیرفته و بحثهایی داشته اما در نهایت همسرش گفته به خاطر رضایت خانوادهاش این کار را بکند. او در پاسخ به این پرسش که چرا خانمها میخواهند حق طلاق داشته باشند، میگوید که «اگر مشکلی پیش آمد بتوانند طلاق بگیرند.» ادامهٔ نوشته →
وقتی مهران مدیری با آن خنده تمسخر آمیز و نگاه دلسوزانه به مردی که به همسرش وکالت در طلاق داده است می گوید«ماهیچه هام برام سوخت» و یا به زن می گوید«قول بده اذیتش نکنی»، تمام وجودم پر می شود از خشم، پر می شود از بغض، از درد…
آقای مدیری، من، فقط من به تنهایی، می توانم برای شما زندگی حداقل ۵۰ زن را تعریف کنم که می دانم نداشتن حق طلاق چه بلایی بر سر آنها آورده است. داستانهایی که هرکدامشان برای اینکه شب، چشمهایتان را راحت نبندید و به سوژه تمسخر آمیز برنامه بعدی فکر نکنید، کافی خواهند بود. ادامهٔ نوشته →