این مصاحبه به شرح سرگذشت و فعالیتها و مبارزات گلرخ قبادی از زنان مبارز کرد میپردازد. گلرخ قبادی یکی از آن زنان است که علیه روایت غالب مردانه از مبارزات سیاسی دست به قلم برده است و برای نخستین بار مبارزات آزادی خواهانه زنان کردستان ایران خصوصا دهه شصت را در دو کتاب به نامهای «شقایقها بر سنگلاخ» و «گلزار شقایقها، ناگفتههای زنان مبارز کردستان ایران»، روایت کرده است.
بیدارزنی: در یک کارزار فرهنگی در شبکههای اجتماعی زنان کمپین «هویت زنان را پس میگیریم» تشکیل دادهاند زنان کرد در این کمپین نام مادر و پدر را برای خود انتخاب میکنند و مردان و زنان زیادی به این کارزار پیوستهاند و از آن حمایت میکنند. در کردستان نام مادران در شناسنامه درج نمیشود ولی از لحاظ تاریخی در گذشته مردان زیادی بودهاند که با نام مادرانشان شناخته شدهاند.
خانم قمر الملوک امیرپور امرایی (غضنفری) مادر رفیق محمدحسن بهادری طولابی (کسری) روز دوشنبه ۱۵ دیماه ۱۳۹۹ در خرم آباد از میان ما رفت. مادری بی تاب که تا آخرین لحظههای زندگی پر از آبرو و شرفش چشم به راه دیدار فرزندش ماند، بی آنکه مرگ دژخیم جنایتکار را ببیند!
افسوس و هزاران افسوس که سران و جانیان رژیم جمهوری اسلامی هنوز به سزای اعمالشان نرسیده و این مادران داغدار یکی پس از دیگری از میان ما میروند و دادخواهی را به چشم نمیبینند.
زنی که قانونا از خود ارادهای ندارد، قضاوتش مورد استناد نیست، شهادتش نصف یک مرد محسوب میشود، زنی که سهمش از ارث نصف مرد است، زنی که در هر سنی برای ازدواج اولش باید از پدر، پدربزرگ و یا قیم خود اجازه بگیرد، زنی که پس از ازدواج عملا از متعلقات مرد محسوب میشود و حتی برای سفر و کار نیاز به مجوز مرد دارد؛ زنی که حق حضانت فرزندش را ندارد، زنی که برای طلاق و تصاحب املاکِ مشترک زندگی زناشوئی پس از طلاق حق چندانی ندارد و اگر مرتکب «بیعفتی» شد مستحق مرگ است، زنی که در تمامی امور مشترک زندگی تابع و فرمانبردار مرد است و باید توسط او کنترل و اداره شود؛ خلاصه، زنی که شان و مقامش در برابر قانون همچون مهجورین ودیوانگان است: اگر «اشتباهی» مرتکب شود باید همانقدر تازیانه بخورد، همانقدر حبس بکشد و همان «قصاصی» را متحمل شود که مردی با جرم مشابه تحمل میکند.
دیروز «روز دختران خیابان انقلاب» بود؛ ششم دی هزار و سیصد و نود و شش که ویدا موحد در تقاطع خیابان انقلاب و وصال روی پست برق رفت و روسریاش را بر سر چوب گذاشت و تکاناش داد. این کنشِ خیابانی ابعاد گوناگونی داشت و دارد و نه فقط توانست سخنی تازه را دربارهی «حجاب اجباری» بسازد بلکه در پرتو خودش لایههای دیگری را نیز آشکار کند.
هایده مغیثی، استاد ممتاز بازنشسته و پژوهشگر ارشد مطالعات زنان و جامعهشناسی در دانشگاه یورك در تورنتو کانادا است، و در این دانشگاه مسئولیتهایی ازجمله معاونت امور بینالمللی رشتههای علوم اجتماعی و انسانی، رییس هیئت اجرایی مرکز مطالعات فمینیستی، و عضویتِ شورای مرکزی مطالعات پناهندگی را بر عهده داشته است. هایده مغیثی در دوران انقلاب ۱۳۵۷ از پایهگذارانِ سازمان «اتحاد ملی زنان»، از بزرگترین تشکلهای زنان در آن دوران، و عضو هیئت تحریریهی نشریات آن، برابری و زنان در مبارزه بود.
بیدارزنی: آزار جنسی در محیط کار یکی از بارزترین و شایعترین نمودهای تبعیض جنسیتی است. طبق اعلام سازمان بینالمللی کار، بین ۴۰ تا ۵۰ درصد زنان در کشورهای اتحادیه اروپا، اشکال مختلف آزار و خشونت جنسی را تجربه کردهاند. در ایران هیچ آماری در این زمینه وجود ندارد. آزار و اذیت جنسی علیه زنان جایی ثبت نمیشود و زنان شاغل حتی از حمایت حداقلی قانون در برابر آزارگران برخوردار نیستند، اغلب آنان حاضر به حرف زدن در مورد این مساله نیستند و بسیاری از زنان ناچارند برای حفظ شغل و درآمد ناچیزشان، این آزار و اذیت را تحمل کنند.
تاریخ مذکر تاریخی است که به زنان تعلق نداشته و ندارد. تقویمِ نوشتهی مردان، روز ۲۵ نوامبر ( ۵ آذر ) را روز مبارزه با خشونت نامیده است اما تقویم نانوشتهی زنان از تاریخ زن ستیزی، تاریخ ستمبار زیسته و مکتوب نشدهی زنان هر روز و هر لحظه را زمان مبارزه با خشونت علیه زنان مینامد. تاریخِ زنانی که بردهی جنسی شدند، در آتش سوزانده شدند، زنده به گور شدند، «قتل ناموسی» شدند، اسید به صورتشان پاشیده شد و مورد تجاوز قرار گرفتند: تاریخ تجربهی زیستهی زنان از خشونت جنسیتی و تجاوز.
بیدارزنی: بوئنوسآیرس – آرژانتین روز چهارشنبه تبدیل به بزرگترین کشور آمریکای لاتین شد که رأی به قانونی شدن سقط جنین (خودخواسته) داده است. یک رأی مهم در منطقهای محافظه کار و پیروزی بزرگ برای جنبشی مردمی که سالها اعتراض را به قدرتی سیاسی بدل کرد.
بیدارزنی: نزدیک ۳ سال در یکی از شهرهای آذربایجان شرقی که در معضل «کودک همسری» رتبهی بالایی در کشور دارد، زندگی کردهام. یک بار در یک مهمانی با دختربچه ۱۲-۱۳ سالهی نحیف اندامی که آرایش غلیظ و درعینحال زیورآلات فراوانی داشت، روبرو شدم. نزدیک پیرزن کناریام آمد، کمی خوش و بش کرد و رفت. بعد از رفتن کودک، زن گفت: «عروس سابقم بود، پارسال طلاقش دادیم.» در جواب سوالم که چرا برای ازدواج، دختری به این کم سنی را انتخاب کردید؟ گفت: «کم سن و سال انتخاب کردم تا آنطور که دلم میخواهد بزرگش کنم اما با پسرم به تفاهم نرسیدند». در این چند سال نمونههای زیادی از ازدواج زیر ۱۸ سال و طلاق را شاهد بودم.
بیش از چهل سال است که پاهای زنانِ گوشهای از جغرافیای کره زمین را با زنجیر شرع اسلامی بستهاند و سر زنجیر را به دست قانون سپردهاند. قانونی که به شدت حامی مردسالاری است، تا زن نتواند پرواز کردن بیاموزد، نتواند از قفس بگریزد، قفسی که درهایش با کلیدی باز میشود که یا در دست پدر است، یا دست شوهر و یا هر نرینه دیگری که قانون برایش انتخاب میکند!
در آستانهی روز پرستار هستیم، سالروزی که حتی تعیین و نامگذاری آن برای پرستاران بیگانه است و برای گرامیداشت پرستاران و روزشان، آقایان درخواست دارند که بوق بزنید! درخواستی که استهزا و ریشخند پرستاران را بهدنبال داشت: بوق زدن برای تکریم پرستاران! اما پرستاران میگویند بوق نزنید پرستاران خستهاند، میگویند به احترام دستکم ۱۲۰ کشتهی پرستاری براثر کرونا، ۵۰۰۰۰ پرستار مبتلا به کرونا و بیش از یک سال کابوس مرگ وزندگی، لطفا فقط دقیقهای سکوت کنید.
بیدارزنی: در هفتههای گذشته قتل چهار زن کورد به نامهای سرگل حبیبی ۳۱ ساله اهل سنندج (۳۰ آبان)، زن ۲۲ سالهای اهل یکی از روستاهای شهرستان دهلران (۱۷ آذر)، وفا عبدالله زاده ۴۳ ساله اهل سردشت (۱۸ آذر) و زن ۲۶ سالهای اهل گهواره واقع در استان کرمانشاه (۲۳ آذر) بار دیگر بحثهای مربوط به خشونت علیه زنان را به میان کشیده است. اگرچه تا این لحظه تنها انگیزه قتل سرگل حبیبی توسط دو برادرش به بهانه دفاع از ناموس تائید شده است اما احتمال میرود سه نفر دیگر نیز به بهانه دفاع از ناموس توسط همسر یا برادرانشان جان خود را از دست داده باشند. در همین ارتباط، کاوه کرمانشاهی فعال کوییر فمنیست در حساب توییتر خود مینویسد: «این خطای ما نیست که با خودکشی و قتل هر زنی، اولین احتمال که به ذهنمان میرسد خشونت و قتل ناموسی است. تکرار زنستیزی و زن کشی در جامعه مرد/ پدرسالار تحت حاکمیت و حمایت قوانین تبعیضآمیز ما را به این نتیجه میرساند. جامعهای که زن را ملک مرد میداند و حکومتی که این را قانون میکند.»
بیدارزنی: سرزمین من مادری است که قامت خمیده از سوگواریاش را لای چادر سیاه کهنهای پیچیده و هر شب در سوگ یکی از دخترانش مویه میکند. مادر همیشه سیاهپوش من، در این شب سرد ۲ آذرماه عزادار رویین، دختر روستایی ۱۷ ساله است.
بدن بیجان رویین را آویزان به سقف طویله خانه روستاییشان در «کوزه رش» سلماس پیدا کردند. بدنش کبود بود از مشت و لگدهای پدر معتاد و خمارش. مادر رویین سالها پیش جدا شده و با مرد دیگری ازدواج کرده بود، درد بیمادری و اعتیاد پدر جانشان را به لب رسانده بود. صبح روز یکشنبه ۲ آذر ماه پدرش به دنبال بهانهای واهی، رویین را مورد ضرب و شتم قرار میدهد، رویین به خانه همسایه رفته و از آنها کمک میخواهد، پس از آنکه همسایه توجهی به درخواست کمک رویین نمیکند، او مستاصل، افسرده و خسته از زندگی چارهای جز حلقآویز کردن خود نمیبیند.
بیدارزنی: مینویسم هوژان، فرشته، زعفران، روژین، سارا، ترمه، لیلا. نقطه سر خط، مینویسم سرگل،سن سی ساله اهل کردستان، مادر دو کودک، که چند روز پیش به دست برادرانش به شکل فجیعی مثله شد و سپس به قتل رسید. سرگل یکی دیگر از قربانیان ناموس است، مفهومی بیرحم و سخت و زنستیز که گاهی پیت نفت در دست دارد، گاهی شبیه به تبر است، گاهی داس است و وقتی دیگر دشنهای آخته که از آستین سنت و آبرو بیرون میآید تا به اسم کردن پاک کردن لکه ننگ، زنان و دختران را به قتلگاه میبرد.
شجویان برای رسیدن به رهایی و عدالت است: مبارزه برای آزادی، مبارزه علیه فقر، تبعیض، سرکوب، سانسور و اعدام. روزی که یادآور مبارزهی مستمر و پیگیر دانشجویان علیه قدرت دیکتاتوری است، گرچه نظام حاکم از روز نخست درپی مصادرهی این روز و تغییر هویت اعتراضی و مبارزاتی آن بوده است اما دانشجویان همواره با اعتراض، اعتصاب و تظاهرات پرشور خود در بدترین شرایط سرکوب، دانشگاه ها را پس گرفته و از آن خود کردهاند.
ضرورت مرور: امر شخصی، امری سیاسی ست. حوزهی خصوصی، حوزهی سیاسی ست
ژینا مدرس گرجی
بیدارزنی: از کودکی شنیدهایم که سیاست پدر و مادر ندارد و باید از سیاست دور باشیم و صدالبته سیاست برای زنان بسی خطرناک است و لذا درخور اتخاذ فاصلهای دورتر. اکثرا میگوییم کار، فکر و فعالیتهایمان سیاسی نیست؛ اما واقعیت این است که سیاست از بالش زیر سر شما (رگ گردن شما) به شما نزدیکتر است. همه چیز سیاسی است. امر شخصی، امری سیاسی است.این عبارت را نخستین بار کَرُل هانیش در سال ۱۹۷۰ در کتابی با عنوان یادداشتهایی از سال دوم، نوشت که به یکی از شعارهای اصلی فمینیسم موج دوم، با تأکید بر نفوذ قدرت در شخصیترین مسائل زندگی و پیوند آن با سیاست، بدل شد. وقتی برای اولین بار این جمله را ادا کرد، صدها هزار نفر دیگر با او هم صدا شدند -البته اگر در آن زمان دسترسی به شبکههای اجتماعی بود چه بسا این تعداد به میلیونها نفر هم بالغ میشد- زیرا همگی بهخوبی دریافتند آنچه را که قبلاً مسئله¬ی شخصی، خانوادگی و خصوصی میدانستند در واقع مسئلهای مشترک، عمومی و اساسی بوده است. (هام و گمبل، ۱۳۸۲)
هنوز زمان زیادی از روز جهانی منع خشونت علیه زنان نگذشته است که طی روزهای گذشته خبر قتل یک زن به دست برادرانش در شهر سنندج، به خاطر رابطه¬ی خارج از ازدواج را میشنویم. در خبری دیگر میخوانیم بنا به اعلام مرکز آمار ایران در سه ماهه نخست ۱۳۹۹ ازدواج بیش از هفت هزار دختر زیر ۱۴ سال در ایران ثبت شده است. همچنین میتوان به اخباری چون تعیین بودجه دولتی، وام هفتاد میلیون تومانی برای فرزند سوم در سال ۱۴۰۰ و صدها خبر ناخوشایند و انواع و اقسام خشونتهای فیزیکی، روانی، کلامی، اقتصادی، سیاسی و… اشاره کرد که اثرات و پیامدهای آنها اکثرا در حوزه¬ی خصوصی دامنگیر زنان میشود. بیتردید هر آنچه در زندگی شخصی و حوزه¬ی خانه رخ میدهد از دایرهی نفوذ و اثر قدرت -قدرت مردسالارانه- ایمن نیست و در سیستم مردسالارانه، زن و مرد هردو -صدالبته که زنان بیشتر- قربانی میشوند. برای مثال زمانی که حق حیاتِ آن زن توسط برادرانش گرفته شد؛ چه برادرانی که به قاتل خواهر خود بدل شدند، چه خواهری که به دست برادران خود کشته شد، هردو قربانی این سیستماند، هرچند به طرق مختلف و با میزان متفاوتی از تجربهی رنج. پس هردو جنس برای مبارزه با این سیستم باید همراه باشند.
مونی الطحاوی / ترجمه: نغمه غلامحسینی و امیرمسعود مهرابیان
بیدارزنی: من برای مدت نه سال محجبه بودم. حجاب شکلی از پوشش است متشکل از روسریِ سر و لباسی که تمام بدن به جز دستها و صورت را میپوشاند. بگذارید صادقانهتر بگویم: من برای نه سال حجاب داشتم و هشت سال آن را صرف کنار گذاشتن آن حجاب کردم.
من در سن شانزده سالگی، بلافاصله بعد از مهاجرت از بریتانیا به عربستان سعودی به همراه خانوادهام، انتخاب کردم که حجاب به سر کنم. من میخواستم که خوشفکری خود را حفظ کنم بنابراین با خدا معاملهای انجام دادم: تا زمانی که خدا مرا از درهمشکستگیای که مطمئن بودم در کشوری که زنان مظهر گناه شناخته میشدند به سراغم خواهد آمد نجات دهد، من هم خودم را میپوشانم. همانطور که یاد گرفته بودم یک دختر مسلمان خوب باید خودش را بپوشاند، میخواستم خود را از شر بیرون رفتن با دستان و چشمانی که موجب میشدند به مکانهای مختلف بروم پنهان کنم. بخصوص خارج شدن از خانه بدون همراه که جهنم را به همراه خود داشت.
مقدمه مترجم: متن پیشرو جنبههای مختلفی از کار و زندگی در یک دهکدهی زنان در شمال سوریه به نام ژنوار را توصیف کرده است. فضاهایی از این دست اغلب جهت احیای خودباوری زنان بنا میشوند، بهویژه زنانی که نوعی تروما مانند جنگ را تجربه کردهاند. این امر عموماً از طریق درهم شکستن کلیشهای صورت میگیرد که بنا به آنْ زنان در نظام پدرسالاری نمیتوانند فعالیتهای معینی را انجام بدهند، با اینکه زنان در نظام مادرسالاری در مدتزمانی طولانی ثابت کردهاند که در این حوزههای فعالیت سرآمد بودهاند. بر همین اساس ژنوار فضای طرد مردان نیست، بلکه بهوجود آوردن فرصتی برای زنان است تا بدون زنجیرهای وابستگی نظام پدرسالار بتوانند یک زندگی جمعی را اداره کنند. به عبارتی دیگر آنچه این زنان طرد میکنند نظام پدرسالار در تمامی ابعاد آن است، نه مردان. شاید بتوان گفت در ژنوار شکلی از کمون مادرسالار بازسازی شده است که در مقابل افسانهی فرودستی ازلی زنان میایستد و به همین جهت هم میتواند الهامبخش باشد و هم به زنان در بازپسگیری قدرتشان یاری رساند. نباید فراموش کرد که ژنوار بخشی از چشماندازی بزرگتر است که این زنان و همسنگرانشان برای آن مبارزه میکنند. زنان ژنوار برای دستیابی به آرمان زندگی اشتراکیِ آزاد در جهانی برابر صرفا به حفظ دهکدهشان در جهانی نابرابر بسنده نمیکنند و همچنین آگاهند که در پیوند با مبارزه علیه دیگر نظامهای سلطه قرار دارند. آشنایی با این طرحها و نقد و بررسی هرچه بیشترشان میتواند گامی باشد در راستای توسعهی بدیلی برای ساختارهای پدرسالار فعلی که موجب انقیادند.
بیستوپنج نوامبر روز جهانی توجه و افشای انواع خشونت علیه زنان و تلاش برای محو آنهاست. با تعیین چنین روزی مقرر شد نهادهای مربوطه، از جمله حکومتها، متعهد به بهبود زندگی زنان و حذف خشونت علیه آنان شوند، همچنین جنبش زنان هر ساله در سراسر جهان هر یک به نحوی علیه خشونت برنامههایی برگزار میکنند تا توجه همگان را متوجه این مشکل بزرگ کنند. چون بهرغم راه طولانیِ طی شده دستاوردها چنان نیست که منعی برای خشونت باشد و هنوز راهی طولانی پیش روی زنان است. البته بدیهی است زنان تنها به همین یک روز مبارزه برای محو انواع خشونت علیه زنان بسنده نکرده و نمیکنند، چون آنچه تا کنون برای منع خشونت علیه زنان انجام شده ناچیز است و مشکل خشونت به وسعت جهان همچنان وجود دارد. زنان جهان به خوبی آگاهند که تا محو انواع ستم، باید مبارزات پیگیر و خستگیناپذیر خود را علیه مردسالاری، سرمایه سالاری و مناسبات قدرت که عامل تمامی ستمهاست ادامه دهند و راه درازی در پیش است.
با شیوع ویروس کووید ١٩ در جهان، برخی از کشورها دورهای را در قرنطینه گذراندند و در نقاط دیگری از جهان همچون ایران، معضل بیکاریِ ناشی از همهگیری این ویروس، بخشی از افراد را خانهنشین کرد. در این دورانِ قرنطینه و خانهنشینی، مردسالاری بسیار پررنگتر شد و آن رفتار دیرینه، یعنی خشونتخانگی علیه زنان را عیانتر کرد.
بیدارزنی: برآوردها نشان میدهد سالانه در سراسر دنیا، بیش از ۵۰۰ هزار زن در اثر عوارض بارداری و زایمان جان خود را از دست میدهند. حداقل ۷ میلیون از زنانی که از زایمان جان سالم به در میبرند، از مشکلات سلامتی جدی رنج میبرند و بیش از ۵۰ میلیون زن دچار پیامدهای سلامتی نامطلوب پس از زایمان میشوند. اکثریت قریب به اتفاق این مرگ و میرها و پیامدها در کشورهای در حال توسعه روی میدهد.
بیشک، شنیدن تک تک روایتها و تحلیلهای زنان نجاتیافته از آزار جنسی حاوی نکات بسیار ارزشمندی است که جایگاهی بااهمیت و در اولویت در مباحث و تحلیلهای پیرامون این موضوع دارد. به قطع، زنانی که این تجربه را از سر گذراندهاند، بیش از هر تحلیلگر دیگری میتوانند دربارهی آن اظهار نظر کرده و توصیفش کنند. به همین دلیل، مطلبی که در ادامه خواهید خواند، انتخاب شده است تا روایت ام. ال مورتیمر، یکی از میلیونها زن نجاتیافته از عواقب آزار جنسی را به گوش شما برساند. مورتیمر در این روایت، تلاش میکند تا مردان را از نقش مهمی که میتوانند در بهبود زنان آسیبدیده از آزار جنسی، ایفا کنند مطلع و نکاتی را به آنها گوشزد کند، که اگرچه ممکن است بدیهی به نظر برسند، اما با اتکا به آنها میتوان همراهی خوب برای نجاتیافتگان از آزار جنسی بود؛ در واقع او فھرستی از باید و نبایدھایی را ارائه می دهد که مردان نزدیک و مورد اعتماد زنان آسیبدیده، با رعایت آنها مسیر بهبودی آنها را هموارتر خواهند ساخت:
بیدارزنی: به گزارش سازمان جهانی بهداشت ۲۰۲۰ بین سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ هر سال به طور متوسط ۷۳ میلیون و سیصد هزار سقط جنین خودخواسته در سراسر جهان انجام شد. به طوری که از هر ۱۰۰۰ زن پانزده تا چهلونه ساله، سیونه زن اقدام به سقط جنین کردند.*
در ایران و کشورهایی که سقط جنین در آن ممنوع است ما آمار درستی از میزان انجام آن نداریم و تنها آماری از سقط درمانی در رسانهها منتشر میشود که موضوع بحث این مطلب نیست. اما مشاهدات و تجربه زیسته ما و زنان اطرافمان نشان میدهد که سقط جنین برخلاف تبلیغات حکومت و نهادهای مذهبی دور از اذهان نبوده است و زنان بسیاری پس از بارداریهای ناخواسته، به رغم ممنوع بودن و گناه شمرده شدن سقط جنین، اقدام به این کار کردهاند. سیاستهای افزایش جمعیت و ممنوع کردن وسایل پیشگیری از بارداری در مراکز بهداشت طبیعتا منجر به افزایش بارداریهای ناخواسته خصوصا بین طبقات پایینتر اجتماعی میشود که منجر به تولد کودکان ناخواسته یا سقط جنینهای غیرقانونی و در شرایط ناامن میشود. با وجود فجایعی که به دلیل ممنوعیت سقط در ایران اتفاق میافتد، و پس از اجرای سیاستهای جمعیتی بزرگتر نیز خواهد شد، دولت سکوت کرده و آن را نادیده میگیرد. فعالان اجتماعی و خصوصا حوزه زنان نیز تا کنون اقدام خاصی در برابر آن انجام ندادهاند.
بیدارزنی: همه مردم باید بتوانند آگاهانه، آزادانه و مسئولانه در مورد زمان و چگونگی فرزندآوری خود تصمیمگیری کنند. از همین رو، نه تنها باید به اطلاعات دسترسی داشته باشند بلکه باید بتوانند از امکانات و بالاترین استانداردهای بهداشت باروری و جنسی به دور از هرگونه تبعیض، اجبار و خشونت برخوردار باشند. اما بسیاری از زنان در همه دنیا از این حقوق بیبهره یا کم بهرهاند و تبعیض و اجبار در این زمینه بسیار بالاست. محرومیت و محدودیت در دسترسی به اطلاعات و منابع پیشگیری از بارداری به ویژه به دلیل سیاستهای جمعیتی اخیر، تابو بودن و در مواردی محدودیت قانونیِ آموزش سکسوالیته به نوجوانان، قانونی بودن ازدواج کودکان در کنار اعطای حق تصمیمگیری در سرنوشت آنها به پدران، و قانونی که تمکین از همسر را وظیفه زن متاهل قرار داده است، همه اینها تبعیض و اجبار در زمینه تصمیمگیری در مورد بارداری است که بیشک بر آمار بارداریهای ناخواسته تاثیر به سزا میگذارد. همین امر باعث می شود روز به روز به تعداد زنانی که به دلیل بارداری ناخواسته به سقط جنین روی میآورند افزوده شود. از آنجا که این عمل در موارد غیردرمانی در ایران جرم تلقی میشود، به رواج سقطجنینهای ناامن دامن میزند.