وقتی بازی تمام شد!
( سمیه تیرتاش )
آن شب توی خوابگاه همه بی قرار بودند و خوابشان نمیبرد، فردا روز اول دانشگاه بود و قرار بود جشن شروع سال تحصیلی داشته باشیم و در پی آن معرفی استادان و خوردن نخستین ناهار در سلف سرویس دانشگاه، همۀ اینها هیجان انگیز بود مخصوصاً برای ما ندید – بدیدهای رد شده از سد کنکور! ما دخترانی خوش تیپ و خوش لباس و کلاسور به دستی بودیم که قرار بود در راهروهای دانشگاه رژه برویم اما هیچ چیز به اندازۀ کنجکاوی ما در مورد پسرهای دانشگاه بی خوابمان نکرده بود! ادامهٔ نوشته
Filed under: اجتماعی، اجتماعی و فرهنگی، جهان زن، دانش آموز،دانشجو، سمیه تیرتاش | Leave a comment »