شب يلدا

شب يلدا
رهياب

محبوبه ايست ميهن و ما پاش مانده ايم
با منتهای جان به تمنّا ش مانده ايم

رفتند خستگان و بسی دلشکستگان
ايوب وار ما به جفاهاش مانده ايم

محبوب ما به کجا رفت ، رفته ايم
تسليم امر «بيا» هاش ، مانده ايم

هر دم کشيدمان به زمستان سرد و سخت
دلگرم آن تجارب گرماش مانده ايم

گاهی که در تش عشق اش بسوختيم
دل در هوای پاک سحرهاش مانده ايم

بس مرده ها متحرک چو ديده ايم
در انتظار آن دم عيسا ش مانده ايم

شطرنج ما کشيد سرانجام چون به کيش
همچون وزير در صف رخ هاش مانده ايم

اکنون که خواستند نبينيم روی صبح
بنگر چگونه در شب يلداش مانده ايم !

——————————————-
28/9/81
عسلويه
• غزل «شب يلدا» ، در جشن شب يلدای کارگران پروژه ای عسلويه در محل آروماتيک چهارم (پتروشيمی برزويه) در جمع کارگران و تکنيسين ها و … در 29 آذر سال 81 ديکلمه شد . جشن و ديکلمه ای که به بهای بيکاری انجاميد اما در شبی بياد ماندنی ، به کارگران خوش گذشت !
برگرفته از روشنگری

بیان دیدگاه