سولماز علیمرادی به یک و نیم سال زندان محکوم شد

سولماز علیمرادی به یک و نیم سال زندان محکوم شد
حکم یک سال و نیم حبس تعزیری سولماز علیمرادی در دادگاه تجدید نظر تأیید و ابلاغ شد، به گزارش “میزان خبر” این عضو شاخۀ جوانان نهضت آزادی ایران به اتهام عضویت در اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت نهضت آزادی ایران و شرکت در تظاهرات روز عاشورا به یک سال و نیم حبس قطعی محکوم شده است ادامهٔ نوشته

هزاران زن برای آبروی خانوادگی کشته شده‌اند!

هزاران زن برای آبروی خانوادگی کشته شده‌اند!
( هیلاری مایل )
مترجم: رها سپیدیان
سالانه صد‌ها ( اگر نگوئیم هزار‌ان ) زن به دست خانوادۀ خود به نام شرافت خانوادگی به قتل می‌رسند، به دست آوردن آماری دقیق در این زمینه کار دشواری است، قتل‌ها گزارش نمی‌شوند، عاملان آن مجازات نمی‌گردند و مفهوم قتل ناموسی در بعضی جوامع توجیه می‌شود، ادامهٔ نوشته

زنان زیر تیغ ناموس پرستی

زنان زیر تیغ ناموس پرستی
( علی مشرقی )
فرشته دختری که به قصد طلاق از شوهری ۱۸ سال بزرگتر از خود به خانۀ پدری بازگشته بود تنها به دلیل اتهامی واهی به دست پدرش سر بریده شد، فرشته بی‌گناه کشته شد، پیش از او و بعد از او نیز فرشته‌های بسیاری سرشان بریده شد و بی‌رحمانه از حیات محروم شدند، ادامهٔ نوشته

قتل ناموسی برگی خونین از روایت ستم بر زنان

قتل ناموسی برگی خونین از روایت ستم بر زنان
( فرشته سعادت )
بر اساس آمار صندوق جمعیت سازمان ملل (UNFPA) سالانه حدود ۵٠٠٠ زن در قتل‌های ناموسی (Honor Killing) به دست خویشان و نزدیکان خود کشته می‌ شوند، این قتل‌ها بیشتر در جوامع بسته و سنتی که با محدودیت و کنترل زنان مشخص می‌شوند رخ می‌دهد و به میزان زیادی با روحیۀ جمع گرائی، عصبیت و ناموس پرستی ارتباط می‌یابد، به طوری که هر چه یک جامعه جمع گرا‌تر و معیارهای سنتی در آن غلبۀ بیشتری داشته باشد ادامهٔ نوشته

رنجنامۀ فیروزه محمدزاده از بستگان بازداشتی های “آچیلان دُر”

رنجنامۀ فیروزه محمدزاده از بستگان بازداشتی های “آچیلان دُر”
در ماه های دی و بهمن سال ۱۳۸۹ تعدادی از کارکنان و مدیران شرکت “آچیلان دُر Achilan Door” توسط مأموران اطلاعات سپاه در شهرهای تهران و مشهد بازداشت شدند، اتهام بازداشت شدگان وابستگی به صهیونیسم و اعتقاد به آئین بهائیت عنوان گردید، بسیاری از این افراد همچنان در بازداشت به سر می‌برند، ادامهٔ نوشته

به کجا چنین شتابان ؟

به کجا چنین شتابان ؟
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد …
دیشب با یار نازنینی قرار داشتم … که به کانادا می رفت … قرارما ن خیابا ن شریعتی … سر میرداماد بود … سوز سردی می وزید ونم نم بارانی می بارید … خیلی وقت بود که باران نیامده بود … دلم گرفته بود … گوئی که آسمان هم دلش گرفته بود و گریه می کرد و نم نم اشکش به زمین می ریخت … گفتم که قدم بزنم … از سهروردی تا قرارمان راهی دراز نبود … ادامهٔ نوشته