چند جان دیگر زمان لازم است؟ جلوه جواهری

1shekanjeخشونت بس: سال ۱۳۷۵، مهرنوش مطیعی توسط همسرش در بیابانی زنده‌به‌گور شد. او پس از نیم روز تقلا از خاک بیرون آمد و به یک مجتمع قضایی رفت و امان خواست. مهرنوش طی شکایتی به دادگاه، خود را همسر دوم میرزا قلی نادری معرفی کرد و اظهار داشت شوهرش برای گرفتن رضایت برای ازدواج دوم او را مورد آزار و اذیت قرار داده است و حتی قبل از زنده‌به‌گور کردن، او را در زیرزمین خانه تا گردن داخل گودال کرده است. مقام قضایی به‌جای آنکه از جان او در درجه اول حراست کند، حکم جلب میرزا قلی را صادر کرد و زن را بی‌دفاع رها کرد. خانه خواهر مهرنوش، پناهگاه او شد. نیمه‌شب، میرزا قلی که از دست مأمور قانون گریخته بود، به سراغ پناهگاه مهرنوش آمد و آنجا را به آتش کشاند. مهرنوش و چهار فرزند خواهر او، مرتضایِ ۱۱ ساله، مریمِ ۱۴ ساله، افسانه‌ی ۸ ساله و عباسِ ۶ ساله در آتش سوختند. (کار، ۱۳۷۵؛ همشهری، ۱۳۷۹) مهرنوش در صفحه‌ی روزنامه‌ها ظاهر شد، مدتی ماند و بعد از خاطره‌ها پاک شد. صفحه روزنامه‌ها هی پر می‌شد از نام زنان بی‌دفاع دیگر که خشونت‌های دیگری بر آن‌ها رفته بود.
ادامهٔ نوشته

زن های سریال شهرزاد: قربانیان محتوم نابرابری قدرت

film serialرادیو زمانه
زهرا باقری شاد
زنورانه شدن سینمای ایران در چند دهه گذشته موضوعی کم و بیش آشنایی است که بسیاری به آن پرداخته اند. ردپای این دگردیسی در سینمای ایران در گسترش تعداد کارگردانان زن و نقش اول زن در فیلمنامه‌ها و گسترش حضور زنان بازیگر که دیگر الزاما در سایه مردان رخ نمی‌نمایند، قابل مشاهده است. از آن هم مهمتر، زنورانه تر شدن موضوع فیلمنامه‌هاست که در بسیاری از آنان زنان دیگر نه صرفا نه به عنوان قربانی بلکه همچون فاعلان اجتماعی نیرومند ظاهر می‌شوند.
ادامهٔ نوشته